Deudic | روزنامه پخش کننده شایعات افتضاح امیز | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی

Total search result: 209 (5881 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	Boulevardpresse {f} U	روزنامه پخش کننده شایعات افتضاح امیز
	die Regenbogenpresse {f} U	روزنامه پخش کننده شایعات افتضاح امیز
	die Journaille {f} U	روزنامه پخش کننده شایعات افتضاح امیز [اصطلاح رسمی]
	die Yellow Press {f} U	روزنامه پخش کننده شایعات افتضاح امیز [ اصطلاح روزمره]
	Boulevardzeitung {f} U	روزنامه پخش کننده شایعات افتضاح امیز
	Boulevardblatt {n} U	روزنامه پخش کننده شایعات افتضاح امیز
	Revolverblatt {n} U	روزنامه پخش کننده شایعات افتضاح امیز [ اصطلاح روزمره]
	Schmierblatt {n} U	روزنامه پخش کننده شایعات افتضاح امیز [ اصطلاح روزمره]
	Käseblatt {n} U	روزنامه پخش کننده شایعات افتضاح امیز [تحقیر امیز]

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Zeitungsrubrik {f} U	ستون روزنامه [رده روزنامه]
	Affäre {f} U	افتضاح
	Skandal {m} U	افتضاح
	Ärgernis {n} U	افتضاح
	skandalös <adj.> U	افتضاح آمیز
	ungeheuerlich <adj.> U	افتضاح آمیز
	unerhört <adj.> U	افتضاح آمیز
	Hörensagen {n}	شایعات
	hanebüchen <adj.> U	افتضاح آمیز [اصطلاح رسمی]
	Affäre {f} U	شایعات ننگین
	Skandal {m} U	شایعات ننگین
	Eklat {m} U	شایعات ننگین [جامعه شناسی]
	Blatt {n} U	روزنامه
	Befragung {f} U	مصاحبه [روزنامه]
	Bierzeitung {f} U	روزنامه فکاهی
	Auflage {f} [einer Zeitung] U	چرخش [روزنامه]
	Tageszeitung {f} U	روزنامه روزانه
	Journalistin {f} U	روزنامه نگار [ زن]
	Journalist {m} U	روزنامه نگار
	Eine ernstzunehmende Zeitung. U	یک روزنامه جدی.
	Journalist {m} U	روزنامه فروش
	Zeitungsverkäufer {m} U	روزنامه فروش
	Amtsblatt {n} U	روزنامه رسمی
	Blättchen {n} U	روزنامه محلی
	Abendzeitung {f} U	روزنامه عصر
	die politische Ausrichtung einer Zeitung U	وابستگی سیاسی روزنامه ها
	Anzeigenteil {m} U	بخش آگهی [روزنامه]
	Einzelexemplar {n} U	تک شماره [روزنامه،مجله]
	Beiblatt {n} U	صفحه جداگانه [روزنامه]
	Anzeigenblatt {n} U	روزنامه مخصوص اعلانات
	Extrablatt {n} U	روزنامه فوق العاده
	Sportteil {m} [einer Zeitung] U	قسمت ورزشی [روزنامه]
	eine Zeitung abonnieren U	روزنامه ای را آبونه کردن
	Wirtschaftsteil {m} [einer Zeitung] U	ستون مالی [روزنامه]
	Zeitungsjournalismus {m} U	خبرنگاری برای روزنامه
	alte Ausgabe U	نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
	Leserbrief {m} U	نامه خواننده [به ناشر روزنامه]
	Extraausgabe {f} U	شماره فوق العاده [روزنامه]
	einem Journalisten ein Interview geben U	به یک روزنامه نگار مصاحبه دادن
	eine Zeitung abbestellen U	اشتراک روزنامه را فسخ کردن
	Medien {pl} U	رسانه ها [رادیو تلویزون اینترنت روزنامه]
	Er fuhr mit seiner Zeitungslektüre fort. U	او به تفریحانه خواندن روزنامه اش ادامه داد.
	durch Inserat suchen U	برای چیزی [در روزنامه .مجله] اعلان کردن
	Die Tagesschau U	نگاه روز ، اسم روزنامه یا تلویزیون که گزارش را اهدا میکند
	eine Anzeige aufgeben U	یک اعلامیه [آگهی] را به روزنامه [برای چاپ ] دادن
	Unregelmäßige Arbeitszeiten gehören nun mal zum Journalistenberuf dazu. U	وقت کار غیر عادی قسمت مهم ولازم یک روزنامه نگار بودن است.
	[kritiklose oder kriecherische] Bewunderer [Anhänger] U	تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده [اصطلاح مجازی]
	abwertend <adj.>	تحقیر امیز
	Verschwörung {f} [gegen Jemanden] U	نقشه خیانت امیز
	Komplott {n} [gegen Jemanden] U	نقشه خیانت امیز
	Der Tagesspiegel U	آینه روز، اسم روزنامه که گزارشات مثل آینه انعکاس میدهد
	Bauchbinde {f} U	تقریظ یااعلان مبالغه امیز
	Claqueur {m} U	تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
	bezahlter, organisierter Beifallklatscher {m} [oder Buhrufer] U	تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
	faszinierender Redner U	سخنگوی مسحور کننده [مجذوب کننده ]
	Ein schönes Chaos! U	چه آشفتگی با شکوهی ! [سخن طعنه امیز ]
	Konspiration {f} [gegen Jemanden] U	نقشه خیانت امیز [علیه کسی] [اصطلاح رسمی ]
	sticheln U	باطعنه استهزا کردن [سخن طعنه امیز گفتن ]
	spotten U	باطعنه استهزا کردن [سخن طعنه امیز گفتن ]
	Klüngelgeschäft {n} U	معمله ای غیر قانونی که دو طرف سود می برند و اداره دولتی درگیر باشد [تحقیر امیز]
	Brecher {m} U	له کننده
	Teilnehmerin {f} U	شرکت کننده [زن]
	Empfängerin {f} U	دریافت کننده [زن]
	landschaftlich schön <adj.> U	مجسم کننده
	malerisch <adj.> U	مجسم کننده
	landschaftlich reizvoll <adj.> U	مجسم کننده
	Entleiher {m} U	عاریه کننده
	Befreier {m} U	آزاد کننده
	Beifallklatscher {m} U	تحسین کننده
	Einführhändler {m} U	وارد کننده
	Erlöser {m} U	آزاد کننده
	skandalös <adj.> U	عصبانی کننده
	gelangweilt <adj.> U	خسته کننده
	Verbraucher {m} U	مصرف کننده
	Konsument {m} U	مصرف کننده
	unerhört <adj.> U	عصبانی کننده
	ungeheuerlich <adj.> U	عصبانی کننده
	aufgelöst <adv.> U	روده بر کننده
	hysterisch <adv.> U	روده بر کننده
	Besucherin {f} U	مراجعه کننده [زن]
	Fahnder {m} U	جستجو کننده
	zum Verrücktwerden U	بدتر کننده
	zum Verrücktwerden U	دیوانه کننده
	unerträglich <adj.> U	بدتر کننده
	unerträglich <adj.> U	دیوانه کننده
	gemein <adj.> U	بدتر کننده
	gemein <adj.> U	دیوانه کننده
	unerhört <adj.> U	بدتر کننده
	Ermittler {m} U	جستجو کننده
	fabelhaft <adj.> U	متحیر کننده
	unerhört <adj.> U	دیوانه کننده
	empörend <adj.> U	بدتر کننده
	empörend <adj.> U	دیوانه کننده
	Fälscherin {f} U	جعل کننده
	Akzeptant {m} U	قبول کننده
	Aufsteiger {m} U	ترقی کننده
	Auktionator {m} U	حراج کننده
	Aussteller {m} U	صادر کننده
	Bezwinger {m} U	مطیع کننده
	Duellant {m} U	دوئل کننده
	kritisch <adj.> U	تعیین کننده
	Buchdrucker {m} U	چاپ کننده
	Bearbeiter {m} U	عمل کننده
	Beförderer {m} U	حمل کننده
	Spender {m} U	هدیه کننده
	Spender {m} U	اعطاء کننده
	Geber {m} U	هدیه کننده
	Geber {m} U	اعطاء کننده
	Stifter {m} U	هدیه کننده
	Stifter {m} U	اعطاء کننده
	Bezwinger {m} U	رام کننده
	bewundernswürdig <adj.> U	مبهوت کننده
	bewundernswürdig <adj.> U	متحیر کننده
	großartig <adj.> U	مبهوت کننده
	großartig <adj.> U	متحیر کننده
	bewundernswert <adj.> U	مبهوت کننده
	bewundernswert <adj.> U	متحیر کننده
	staunenswert <adj.> U	مبهوت کننده
	staunenswert <adj.> U	متحیر کننده
	grandios <adj.> U	متحیر کننده
	grandios <adj.> U	مبهوت کننده
	Fälscher {m} U	جعل کننده
	Bändiger {m} U	رام کننده
	hilfreich <adj.> U	کمک کننده
	Entdecker {m} U	کشف کننده
	verwunderlich <adj.> U	مبهوت کننده
	verwunderlich <adj.> U	متحیر کننده
	erstaunlich <adj.> U	مبهوت کننده
	fabelhaft <adj.> U	مبهوت کننده
	erstaunlich <adj.> U	متحیر کننده
	phänomenal <adj.> U	مبهوت کننده
	phänomenal <adj.> U	متحیر کننده
	phantastisch <adj.> U	مبهوت کننده
	phantastisch <adj.> U	متحیر کننده
	Bewunderin {f} U	تحسین کننده
	Bändigerin {f} U	رام کننده [زن]
	Bearbeiterin {f} U	عمل کننده [زن]
	Besucher {m} U	ملاقات کننده
	Besucher {m} U	مراجعه کننده
	Besucherin {f} U	ملاقات کننده
	Zuschauer {m} U	مشاهده کننده
	Beobachter {m} U	مشاهده کننده
	bizarr <adj.> U	عصبانی کننده
	Anbauer {m} U	کشت کننده
	Anrufer {m} U	تلفن کننده
	Examinator {m} U	امتحان کننده
	Erzieher {m} U	تربیت کننده
	Erzieherin {f} U	تربیت کننده
	Beschleuniger {m} U	تسریع کننده
	Akzeptor {m} U	دریافت کننده
	Belagerer {m} U	محاصره کننده
	Beschwörer {m} U	التماس کننده
	Einzahler {m} U	پرداخت کننده
	Empfänger {m} U	دریافت کننده
	überspannt <adj.> U	عصبانی کننده
	unmöglich <adj.> U	عصبانی کننده
	abenteuerlich <adj.> U	عصبانی کننده
	Bittsteller {m} U	درخواست کننده
	Exeget {m} U	تفسیر کننده
	Beifallspender {m} U	تحسین کننده
	Benutzer {m} U	استعمال کننده
	Bitter {n} U	درخواست کننده
	Bitter {n} U	خواهش کننده
	Fragerin {f} U	پرسش کننده [زن]
	Anatom {m} U	تشریح کننده
	Bewerberin {f} U	درخواست کننده
	Bewerber {m} U	درخواست کننده
	haarsträubend <adj.> U	عصبانی کننده
	Frager {m} U	پرسش کننده
	Frager {m} U	سوال کننده
	Antragsteller {m} U	درخواست کننده
	Ausbeuter {m} U	استخراج کننده
	Ausbeuter {m} U	استثمار کننده
	Bekenner {m} U	اعتراف کننده
	Aufständische {f} U	قیام کننده
	Fälscherin {f} U	تحریف کننده [زن]
	Fragerin {f} U	سوال کننده
	Ausleger {m} U	تفسیر کننده
	Aussteller {m} U	حواله کننده
	Austeiler {m} U	توزیع کننده
	Austeiler {m} U	تقسیم کننده
	Austräger {m} U	توزیع کننده
	Beurteiler {m} U	قضاوت کننده
	Beurteiler {m} U	داوری کننده
	Bittsteller {m} U	تقاضا کننده
	Ausbeuter {m} U	فایده کننده
	Aufhetzer {m} U	تحریک کننده
	Analysator {m} U	تحلیل کننده
	Beistand {m} U	یاری کننده
	Benutzer {m} U	مصرف کننده
	Beteiligte {f}	شرکت کننده [زن]
	Anbieter {m} U	تهیه کننده
	Anbieter {m} U	عرضه کننده
	Agitator {m} U	تحریک کننده
	Flucher {m} U	لعنت کننده
	Analysator {m} U	تجزیه کننده
	Deklamator {m} U	دکلمه کننده
	Direktor {m} U	اداره کننده
	Direktorin {f} U	اداره کننده
	Fürsprecher {m} U	توصیه کننده