Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (9096 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
nicht mehr
U
دیگر ن
[فعل]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
In wenigen Minuten erreichen wir München.
U
تا چند دقیقه دیگر به مونیخ می رسیم.
Ich möchte noch eine Nacht bleiben.
U
من یک شب دیگر می خواهم بمانم.
Rufen Sie bitte ein anderes Hotel?
U
می توانید شما به یک هتل دیگر زنگ بزنید؟
[اگر همه اتاقها رزرو شده اند]
Ein Bier spendieren.
U
یک آبجو
[برای کسی دیگر]
خریدن.
durch einen Fluss schwimmen
U
از یک طرف به طرف دیگر رودخانه شنا کردن
Er lässt mit sich reden.
U
حاضر است پیشنهادهای
[عرضه های]
دیگر را دریافت کند.
[در خرید و فروش]
Er weilt nicht mehr unter uns.
U
او دیگر پیش ما نیست.
Er
[sie]
wohnt nicht mehr unter dieser Anschrift
[ Adresse]
.
U
او دیگر در این آدرس زندگی نمی کند.
Es ist allerhöchste Eisenbahn.
<idiom>
U
دیگر وقت برای هدر دادن نیست.
[اصطلاح]
Es ist höchste Zeit.
<idiom>
U
دیگر وقت برای هدر دادن نیست.
[اصطلاح]
Er lässt mit sich handeln.
U
حاضر است پیشنهادهای دیگر را دریافت کند.
alternative Energiequellen
{pl}
U
چشمه های نیرو دیگر
Ich schreibe meine Aufgabe ab.
U
من تکلیفم را
[از کسی دیگر]
تقلب می کنم.
nie wieder
U
دیگر نه
nie mehr
U
دیگر نه
[هیچ]
mal wieder
U
بار دیگر
Was hast du denn nun wieder gemacht?
U
حالا دیگر دوباره چه کار کردی؟
Was ist denn jetzt
[nun schon wieder]
?
U
حالا دیگر چه خبر است؟
wieder einmal
U
یکبار دیگر
alle sonstigen Abgaben
U
همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
noch
U
یکی دیگر
laut und deutlich
<idiom>
U
کاملا خوب فهمیدن که شخص دیگر منظورش چه است
[اصطلاح]
alternativ
<adv.>
U
بطور دیگر
[بجای]
Unterbrechung
{f}
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
[دوره حکومت موقتی]
Pause
{f}
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
[دوره حکومت موقتی]
Wenn sie sich einmal entschieden hat, da beißt die Maus keinen Faden ab.
[ da fährt die Eisenbahn drüber.]
U
وقتی که او
[زن]
تصمیم خود را گرفت دیگر کاملا قطعی است.
Verräter
{m}
U
کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند.
Veleumder
{m}
U
کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند.
Verräterin
{f}
U
کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند.
[زن]
Verleumderin
{f}
U
کسی که پشت سر کسی دیگر دروغ پخش کند یا شکایت بیخود کند.
[زن]
Ich bin gleich soweit.
U
من تقریبا آماده هستم.
[من تا چند لحظه دیگر آماده هستم.]
Soweit Artikel 30 nicht etwas anderes bestimmt.
U
مگر به حدی که ماده قانون ۳۰ طور دیگر مقرر کند .
Das dürfte sich erübrigen.
U
این دیگر لازم نیست.
Damit erübrigte sich ein Stichprobenverfahren.
U
بنابر این نمونه برداری دیگر لازم نبود.
Damit erübrigen sich weitere Berechnungen.
U
سپس محاسبه های دیگر زاید می شوند.
gewachsenes System, das nicht mehr weiterentwickelt werden kann
U
سیستم رشد کرده ای که دیگر قابل توسعه نباشد
Wir sind somit quitt.
U
دیگر با هم حسابی نداریم
[ نه بدهکارنه بستانکار ]
.
eine Schutzbehauptung aufstellen
U
بهانه درآخرین وهله آوردن
[بهانه آوردن پس ازنومیدی ازهمه وسایل دیگر]
du tickst wohl nicht richtig
U
مگر مغز تو دیگر درست کار نمی کند؟
[اصطلاح روزمره]
weitere 50 sind geplant
U
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
Ich mache das nur für mich und für niemand anderen.
U
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
Im weltweiten Vergleich gibt Großbritannien wenig für Verteidigung aus.
U
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
Der Vergleich mit anderen Ländern ist äußerst interessant.
U
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
per Adresse
U
توسط
[ساکن آدرس کسی دیگر]
[در آدرس گیرنده]
bei
U
توسط
[ساکن آدرس کسی دیگر]
[در آدرس گیرنده]
wohnhaft bei
U
توسط
[ساکن آدرس کسی دیگر]
[در آدرس گیرنده]
Mein Geld ist alle.
U
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
Laleh ist nicht mehr die Alte.
U
او
[زن]
دیگر لاله قدیمی
[از نظر رفتار]
نیست.
Die Kirschen in Nachbars Garten schmecken immer süßer.
<proverb>
U
مرغ همسایه غازه
[مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
andere
[-r]
[-s]
<adj.>
U
دیگر
ein anderes Mal
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
ein andermal
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
noch ein anderer
[noch eine andere]
[noch ein anderes]
U
دوباره یکی دیگر
auf andere Weise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
anderweitig
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
in sonstiger Weise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
sonstwie
<adv.>
U
ه ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
[اصطلاح روزمره]
vorbehaltlich anderweitiger Regelung
U
مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
anderswo
U
یک جای دیگر
woanders
<adv.>
U
درجای دیگر
sonstwo
<adv.>
U
درجای دیگر
anderweitig
<adv.>
U
درجای دیگر
anderwärts
<adv.>
U
در جای دیگر
so viele wie nirgendwo sonst
<adv.>
U
بیشتر از هر جای دیگر
Sie brachte die Rede auf ein anderes Thema.
U
او
[زن]
موضوع را
[به چیزی دیگر]
عوض کرد.
nicht mehr
U
دیگر نه
[بیشتر نه]
Einen Apfel pro Tag, mit dem Doktor keine Plag.
<proverb>
U
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
Hüte deine Zunge!
[Pass auf, was du sagst!]
<idiom>
U
لبت را گاز بگیر!
[دیگر از این حرف ها نزن !]
Schneller kann ich nicht laufen.
U
من تندتر دیگر نمی توانم بدوم.
und zwar
<adv.>
U
به عبارت دیگر
Meine Schmerzen sind weg.
U
دیگر درد ندارم.
Jemandem die Gefolgschaft kündigen
U
دیگر از کسی اطاعت نکردن
lassen
U
برای کسی
[دیگر]
انجام دادن
den Überblick verlieren
[über]
U
فراموش کنند
[یا دیگر ندانند]
که شخصی
[چیزی]
کجا است
Damit ist es jetzt aus
[vorbei]
!
U
این هم
[که دیگر]
حالا تمام شد!
voneinander
<adv.>
U
از هم دیگر
Jemanden
[sich]
aussperren
[aus etwas]
U
در را روی
[خود]
کسی قفل کردن
[و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
Jetzt ist Schluss mit lustig!
<idiom>
U
دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم!
[اصطلاح روزمره]
Rogen
{m}
[Fischeier]
U
أشپل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
Rogen
{m}
[Fischeier]
U
اشبل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
sich verkleiden als
U
خودرا به جای کسی دیگر جا زدن
sich ausgeben als
U
خودرا به جای کسی دیگر جا زدن
sich für Jemanden
[als Jemanden]
ausgeben
U
خودرا به جای کسی دیگر جا زدن
Fähre
{f}
U
قایق مخصوصی که به وسیله سیم یا طناب از یک سوی رودخانه به سوی دیگر کشانده می شود
Ablösesumme
{f}
U
مقدار پولی که با پرداخت آن ورزشکاری از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود
Chlorid
{n}
U
کلرید
[ترکیب کلر با جسم بسیط دیگر]
Man kommt nur zu Fuß dorthin.
U
به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
Homograf
{n}
U
واژه ای که املای آن با واژه دیگر یکسان ولی معنی و تلفظ آن مختلف باشد
Homograph
{n}
U
واژه ای که املای آن با واژه دیگر یکسان ولی معنی و تلفظ آن مختلف باشد
Was hast du denn jetzt wieder angestellt?
U
حالا دیگر چه کار کردی ؟
[کاری خطا یا فضولی]
andererseits
<adv.>
U
از سوی دیگر
andererseits
<adv.>
U
ازطرف دیگر
andererseits
<adv.>
U
طور دیگر
andererseits
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
aufschieben
U
موکول بروز دیگر شدن
unter anderem
[u.a.]
U
میان چیزهای دیگر
unter anderen Dingen
U
میان چیزهای دیگر
kaum noch ein Kind
U
دیگر به سختی بچه ای
Jemanden mit Jemandem verkuppeln
U
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
[اصطلاح روزمره]
vertagen
U
موکول بروز دیگر شدن
Other Matches
nicht mehr
U
نه دیگر
nicht mehr
U
دیگر نه
vor allen Dingen
U
قبل از هر چیز.مهمتر از همه چیز.پیش از هر کار دیگر
anders gesagt
<adv.>
U
به عبارت دیگر
anders gesagt
<adv.>
U
به کلام دیگر
anders gewendet
<adv.>
U
به عبارت دیگر
anders gewendet
<adv.>
U
به کلام دیگر
in anderen Worten
<adv.>
U
به عبارت دیگر
in anderen Worten
<adv.>
U
به کلام دیگر
mit anderen Worten
<adv.>
U
به عبارت دیگر
mit anderen Worten
<adv.>
U
به کلام دیگر
sprich
<adv.>
U
به عبارت دیگر
sprich
<adv.>
U
به کلام دیگر
das heißt
<adv.>
U
به عبارت دیگر
anders formuliert
<adv.>
U
به کلام دیگر
anders formuliert
<adv.>
U
به عبارت دیگر
nicht mehr
U
دیگر... ن
[فعل]
nicht länger
U
نه دیگر
[زمانی]
anders ausgedrückt
<adv.>
U
به عبارت دیگر
anders ausgedrückt
<adv.>
U
به کلام دیگر
das heißt
<adv.>
U
به کلام دیگر
von niemandem sonst
U
از
[بوسیله]
هیچ کسی دیگر
Er ist nicht mehr jung.
U
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
vertagen
U
بوقت دیگر موکول کردن
Ich kann nicht mehr.
U
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
So wenig Schnee wie seit 500 Jahren nicht mehr.
U
اینقدر کم برف از۵۰۰ سال پیش تا به حال دیگر نبوده است.
Recent search history
Forum search
0
هیچکس بزرگ نیست هیچ چیز عمیق نیست هیچکدام ما مهم نیستیم دیگر
1
zwar
1
ابیکه رویه زمین ریخته رو نمیشه جمعش کرد
2
Eine Bitte an Web Master!:-): Wir müssen jedesmal "(code amniati) schreiben bei jeder Frage..das nimmt viel Zeit:-(( und man verzichtet langsam auf diese Website..ich mag Ihre Website sehr ..aber..
0
واژه ای که املای آن با واژه دیگر یکسان ولی معنی و تلفظ آن مختلف باشد
0
واژه ای که املای آن با واژه دیگر یکسان ولی معنی و تلفظ آن مختلف باشد
0
واژه ای که املای آن با واژه دیگر یکسان ولی معنی و تلفظ آن مختلف باشد
0
از طرفی دیگر
0
ممکن است عفونت دندان به دیگر عضوهای بدن سرایت کند؟
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com