Deudic | دفاع از حیثیت | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی

✘ Close


Total search result: 30 (2988 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	Ehrenrettung {f} U	دفاع از حیثیت

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Ansehen {n} U	حیثیت
	Ehrenrettung {f} U	نجات حیثیت
	Rehabilitation {f} [beispielsweise Ruf, Ansehen...] U	اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
	Beschirmung {f} U	دفاع
	Abwehr {f} U	دفاع
	Verteidigung {f} U	دفاع
	Notwehr {f} U	دفاع از نفس
	schützen [vor] U	دفاع کردن [از]
	Fliegerabwehr {f} U	دفاع ضد هوایی
	Flugabwehr {f} U	دفاع ضد هوایی
	das Recht auf Selbstverteidigung U	حق دفاع از خود
	unhaltbar <adj.> U	غیرقابل دفاع
	haltlos <adj.> U	غیرقابل دفاع
	Selbstverteidigung {f} U	دفاع از خود
	Selbstverteidigung {f} U	دفاع از نفس
	Notwehr {f} U	دفاع از خود
	verteidigen [gegen] U	دفاع کردن [دربرابر ]
	sich verteidigen U	از خود دفاع کردن
	Oberkommando der Wehrmacht U	سرفرماندهی نیروی دفاع
	Verteidigung {f} U	دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
	sich wehren [gegen] U	از خود دفاع کردن [درمقابل]
	zur Verteidigung von Jemandem [etwas] U	برای دفاع از کسی [چیزی]
	in Notwehr handeln U	دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن
	strafprozessualer Vergleich {m} [zwischen Staatsanwaltschaft und Verteidigung] U	توافق مدافعه [بین دادستان و وکیل دفاع]
	die Flucht nach vorne antreten U	برای دفاع از خود حمله کردن [اصطلاخ مجازی]
	etwas verteidigen [Arbeit, Projekt, Ergebnisse...] U	از چیزی دفاع کردن [ گزارش نتایج پژوهش یا پروژه یا تز ...] [دانشگاه ]
	Im weltweiten Vergleich gibt Großbritannien wenig für Verteidigung aus. U	در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
	Jemanden verteidigen U	دفاع کردن از کسی [محقق کردن ] [پشتیبانی کردن ]
	etwas rechtfertigen U	استیفای حقوق کردن [دفاع کردن از چیزی ] [محقق کردن ] [پشتیبانی کردن ]

Recent search history

Forum search

1	چشمان تو ارتش هیتلر است دل من لهستان بی دفاع
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy