|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
Total search result: 10 (5901 milliseconds) | ارسال یک معنی جدید |
||
Menu |
Deutsch | Persisch | Menu |
---|---|---|---|
gefährdet <adj.> U | در معرض خطر | ||
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
|||
Search result with all words | |||
ausgesetzt sein U | در معرض بودن [ مثال اشعه] | ||
gefährdete Arten {pl} U | گونه در معرض خطر | ||
Vom Aussterben bedrohte Tiere U | جانوران در معرض خطر [ نابودی زیستی] | ||
sich berieseln lassen U | در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود] | ||
gefährden U | در معرض خطر گذاشتن | ||
etwas dem Wetter [der Witterung] aussetzen U | چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن | ||
etwas [Akkusativ] winterlichen Bedingungen aussetzen U | چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن | ||
sich dem Vorwurf mangelnder Seriosität aussetzen U | خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن | ||
sich der Kritik aussetzen U | خود را در معرض انتقاد گذاشتن | ||
Partial phrase not found. |
Recent search history | Forum search | |||
|
||||
|