Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (9435 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Cousine {f} U دختر عمو
Base {f} U دختر عمو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Tochter {f} دختر
bei [von] jdmandem einen Korb bekommen [kriegen] <idiom> U نخ به کسی ندادن [دوست دختر]
Freundin {f} U دوست [زن] [ یا دوست دختر]
Nichte {f} U دختر برادر یا خواهر
Cousine {f} U دختر خاله
Cousine {f} U دختر دایی
Cousine {f} U دختر عمه
Enkelsohn {m} U پسر نوه پسر [پسر یا پسر دختر]
Enkeltochter {f} U دختر نوه [دختر پسر یا دختر دختر]
Enkel {m} U پسر دختر
Enkelsohn {m} U پسر دختر
Enkelin {f} U دختر پسر
Enkelin {f} U دختر دختر
Enkeltochter {f} U دختر دختر
Enkeltochter {f} U دختر پسر
Geliebte {f} U دوست دختر
Lebenspartnerin {f} U دوست دختر
Lebensgefährtin U دوست دختر
mit seinem Freund [seiner Freundin] Schluss machen U دوست پسر [دوست دختر] خود را [مانند گونی کثیف] ول کردن
Großnichte {f} U دختر پسر برادر
Großnichte {f} U دختر پسر خواهر
Bei dem Betrug erhielt er Hilfestellung von seiner Freundin. U در کلاهبرداری دوست دختر او [مرد] شریک جرم بود.
Das ist ein prima Mädchen, die ist unheimlich auf Draht. U این دختر محشری است. این [زن] خیلی باهوش و زرنگ است.
Gazale [ein Mädchenname] غزاله [اسم دختر]
Zwischen uns ist es aus. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
Schneckchen {n} U آلت تناسلی دختر بچه
Musche {f} U آلت تناسلی دختر بچه
Muschi {f} U آلت تناسلی دختر بچه
Lulu {f} U آلت تناسلی دختر بچه
Mumu {f} U آلت تناسلی دختر بچه
Jemanden abkriegen U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
ausgehen U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
Willst du mit mir ausgehen? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Jemanden ins Restaurant einladen U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
Blondine {f} دختر مو بور
Aschenputtel {n} U دختر خاکسترنشین [در افسانه ها]
Aschenbrödel {n} U دختر خاکسترنشین [در افسانه ها]
Base {f} U دختر دایی
Base {f} U دختر خاله
Base {f} U دختر عمه
Backfisch {m} U دختر نوجوان و نادان
Blumenmädchen {n} U دختر گل فروش
Callgirl {n} U دختر تن فروش
Flittchen {n} U دختر هرجایی
Dorfmädchen {n} U دختر دهاتی
Erbtochter {f} U وارث [دختر]
Freundin {f} [Liebesbeziehung] دوست دختر [در رابطه احساسی]
Callgirl {n} U دختر تلفنی
Frauen aufreißen <idiom> U دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
Bräute aufreißen gehen <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
Jemanden mit Jemandem verkuppeln U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد] [اصطلاح روزمره]
Erbtochter {f} U دختر خلف
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com