Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (3622 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
ohne Steuern und Einbehalte
U
خالص پس از مالیات و کسورات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Netto
{n}
U
خالص
[قیمت یا وزن یا دستمزد]
[دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto verdienen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
Brutto
{n}
U
بهای کالا با مالیات
[دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer
{f}
U
مالیات توبین
[مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
brutto
<adj.>
U
خالص
unabdingbar
<adj.>
U
خالص
Einwaage
{f}
U
وزن خالص
Bohnenkaffee
{m}
U
قهوه خالص
Eigengewicht
{n}
U
وزن خالص
Bruttogewinn
{m}
U
سود نا خالص
laute Lüge
U
دروغ خالص
Bruttoeinkommen
{n}
U
درآمد نا خالص
Bruttogewicht
{n}
U
وزن نا خالص
Bruttolohn
{m}
U
حقوق نا خالص
Anthrazit
{m}
U
زغال سنگ خالص
[sofort]
netto Kasse
U
نقدی خالص
[فوری]
zahlbar sofort netto Kasse
U
قابل پرداخت نقدی خالص فوری
netto
<adv.>
U
خالص
[مانند ارزش یا محصول یا سود]
[اقتصاد]
nach allen Abzügen
<adv.>
U
خالص
[مانند ارزش یا محصول یا سود]
[اقتصاد]
rein
<adv.>
U
خالص
[مانند ارزش یا محصول یا سود]
[اقتصاد]
brutto für netto
U
ناخالص بجای خالص
[مانند بها یا محصول یا وزن]
Netto-Finanzverschuldung
U
نسبت خالص قرض به ارزش سهام معمولی شرکتی
[اقتصاد]
Gebühr
{f}
U
مالیات
Steuer
{f}
U
مالیات
Abgabe
{f}
U
مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
Einkommensteuer
{f}
U
مالیات بر درآمد
Erbschaftssteuer
{f}
U
مالیات بر ارث
von der Steuer befreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
بدون مالیات
Auflage
{f}
U
مالیات بندی
Besteuerung
{f}
U
وضع مالیات
Besteuerung
{f}
U
مالیات بندی
Besteuerung
{f}
U
مالیات گیری
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
بدون مالیات
[nach unten]
gestaffelte Steuer
U
مالیات نزولی
steuerfrei
<adj.>
U
معاف از مالیات
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
معاف از مالیات
kommunale Steuern
{pl}
U
مالیات محله ای
Steuern zahlen
U
مالیات پرداختن
Steuern
{pl}
vom Einkommen
U
مالیات درآمد
Erhöhung
{f}
der Steuern
U
افزایش مالیات
Finanzabgabe
{f}
U
مالیات بندی
Abgabe
{f}
U
مالیات بندی
Kfz-Steuer
{f}
U
مالیات خودرو
Steuer erlassen
U
مالیات را بخشیدن
steuerfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
بدون مالیات
abgabenfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerpflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
regressive Steuer
U
مالیات نزولی
Steuerbehörde
{f}
U
اداره مالیات
progressive Steuer
{f}
U
مالیات تصاعدی
[nach oben]
gestaffelte Steuer
U
مالیات تصاعدی
abgabepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
zu versteuernd
<adj.>
U
مشمول مالیات
steuerbar
<adj.>
U
مشمول مالیات
Steuer umgehen
U
فرار از پرداخت مالیات
einziehen
U
مالیات اخذ کردن
vor
[nach]
Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
benachteiligende Steuer
U
مالیات تبعیض آمیز
einziehen
U
مالیات وضع کردن
veranlagte Steuer
{f}
U
مالیات سنجیده شده
eine Steuer auf etwas
[Akkusativ]
erheben
U
بر چیزی مالیات بستن
Kapitalertragsteuer
{f}
U
مالیات بر سود سرمایه
einziehen
U
مالیات بندی کردن
diskriminierende Steuer
{f}
U
مالیات تبعیض آمیز
vor
[nach]
Abzug der Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
Steuer
{f}
auf privates Einkommen
U
مالیات درآمد شخصی
gestaffelte Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
fällige Steuern
{pl}
U
مالیات سر رسید شده
latente Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
Abgleich nach Steuer
U
میزان حساب پس از مالیات
Steuer einziehen
U
مالیات دریافت کردن
der Steuer unterliegen
U
مشمول مالیات بودن
Steuern erheben
U
بالا بردن مالیات
Steuern hinterziehen
U
فرار از پرداخت مالیات
Steuersünderin
{f}
U
فرارکن
[ زن ]
از پرداخت مالیات
jemanden zur Steuer heranziehen
U
از کسی مالیات
[عوارض]
گرفتن
die Steuer hintergehen
U
طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Vor-Steuer-Betrag
{m}
U
وجه
[قدر]
قبل از مالیات
Abgleich vor Steuer
U
میزان حساب قبل از مالیات
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab.
U
کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Freibetrag
{m}
U
درآمد غیر مشمول مالیات
Steuersünder
{m}
U
فرارکن
[مرد ]
از پرداخت مالیات
umlagepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
[ امور مالی]
Mehrwertsteuer
{f}
[MwSt.]
;
[MWSt.]
U
مالیات بر ارزش افزوده
[اقتصاد]
Alkoholsteuer
{f}
U
مالیات نوشابه های الکلی
rückerstattungsfähige Steuer
{f}
U
مالیات ادعا
[استرداد]
پذیر
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus.
U
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
alle Steuerabgaben übernehmen
U
پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
etwas mit einer Abgabe belegen
U
وضع کردن مالیات برای جیزی
etwas von der Steuer absetzen
U
چیزی را با مالیات برابر
[بالانس]
کردن
Cashflow-Steuer
{f}
U
مالیات جریان نقدی
[امور مالی]
Steuer abziehen
U
مالیات کم کردن
[ از درآمد یا بهای کالایی]
Steuern abführen
[entrichten]
U
مالیات پرداختن
[مثال کارفرما]
[امور اداری]
alle sonstigen Abgaben
U
همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
ausschließlich Mehrwertsteuer
U
مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Unkosten von der Steuer absetzen
U
هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
alle Zollgebühren und Abgaben tragen
U
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Inklusive Steuer und Versicherung?
U
مالیات و بیمه شاملش
[نرخ کرایه]
می شود؟
Selbstanzeige
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto
U
۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung.
U
منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen.
U
مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
Selbstanzeige erstatten
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerkarussell
{n}
U
کلاه برداری در مالیات
[بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
eine Nacherklärung einreichen
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht
{n}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
[قانون]
[اصطلاح رسمی]
taxieren
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
erheben
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
feststellen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
einschätzen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
etwas
[Akkusativ]
abschätzen
U
چیزی را ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن بر چیزی]
[به خراج گذاردن بر چیزی ]
[تعیین کردن چیزی]
[چیزی را بستن ]
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com