Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5191 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
eine Nacherklärung einreichen
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige erstatten
U
تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Selbstanzeige
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung
{f}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht
{n}
U
افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
[قانون]
[اصطلاح رسمی]
ehrenamtlich
<adj.>
U
داوطلبانه
freiwillig versichert sein
U
داوطلبانه بیمه بودن
Brutto
{n}
U
بهای کالا با مالیات
[دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
abgeben
U
چیزی را به کسی تسلیم کردن
verzichten
[auf]
U
تسلیم شدن
[ترک کردن ]
ablegen
U
تسلیم شدن
[ترک کردن ]
aufgeben
U
تسلیم شدن
[ترک کردن ]
nicht eingeschätzt
U
درجه بندی نشده
[ارزیابی نشده]
Tobin-Steuer
{f}
U
مالیات توبین
[مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
einziehen
U
مالیات اخذ کردن
Steuer einziehen
U
مالیات دریافت کردن
einziehen
U
مالیات وضع کردن
einziehen
U
مالیات بندی کردن
Stellungnahme
{f}
U
ابلاغ
Aussage
{f}
U
ابلاغ
Dekret
{n}
U
ابلاغ
Äußerung
{f}
U
ابلاغ
Ausspruch
{m}
U
ابلاغ
Ausrichtung
{f}
U
ابلاغ
Steuer abziehen
U
مالیات کم کردن
[ از درآمد یا بهای کالایی]
etwas mit einer Abgabe belegen
U
وضع کردن مالیات برای جیزی
etwas von der Steuer absetzen
U
چیزی را با مالیات برابر
[بالانس]
کردن
feststellen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
taxieren
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
einschätzen
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
erheben
U
ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن]
[به خراج گذاردن بر ]
[تعیین کردن ]
[بستن ]
Schuldensünder
{m}
U
مرتکب بدهی
Schuld
{f}
U
بدهی
[طلب ]
Buchschuld
{f}
U
بدهی کتاب
Schuldensünder
{m}
U
خطاکار در بدهی
Haftpflichtversicherung
{f}
U
بیمه بدهی
Debet
{n}
U
حساب بدهی
Glattstellung
{f}
[von etwas]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
Liquidation
{f}
[von etwas]
[Börse]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
Einlösung
{f}
U
پرداخت
[سفته، بدهی]
Schulden
[eine Hypothek]
abzahlen
U
بدهی
[رهنی]
را قسطی پرداختن
Abrechnen
{n}
U
تنظیم و ارسال صورت حساب بدهی
Abrechnung
{f}
U
تنظیم و ارسال صورت حساب بدهی
Einreichung
{f}
U
تسلیم
Ergebung
{f}
U
تسلیم
Ablieferung
{f}
U
تسلیم
Aufgabe
{f}
U
تسلیم
Einlieferung
{f}
U
تسلیم
Abtretung
{f}
U
تسلیم
Aushändigung
{f}
U
تسلیم
weichen
U
تسلیم شدن
Vorlage
{f}
U
تسلیم
[واگذاری]
Vorlegen
{n}
U
تسلیم
[ واگذاری]
Du kannst deinen Krempel allein machen.
U
این را تو خودت بدون شک
[مسلما]
می توانی انجام بدهی.
die Flinte ins Korn werfen
<idiom>
U
تسلیم شدن
[اصطلاح]
das Handtuch werfen
<idiom>
U
تسلیم شدن
[اصطلاح]
etwas
[Akkusativ]
abschätzen
U
چیزی را ارزیابی کردن
[سنجیدن]
[مالیات بستن بر چیزی]
[به خراج گذاردن بر چیزی ]
[تعیین کردن چیزی]
[چیزی را بستن ]
Die Regierung muss das Problem der Staatsschulden jetzt einmal angehen.
U
این دولت باید به مشکل بدهی ملت رسیدگی کند.
Übermittlung
{f}
[von Schriftstücken etcetera]
U
تسلیم
[واگذاری]
[مثال مدارک]
[اصطلاح رسمی]
Abgabe
{f}
U
باج
[یکی از طرفین به عنوان نشانه ای از احترام و یا تسلیم و یا وفاداری به دیگریمی دهد]
Tribut
{m}
U
باج
[یکی از طرفین به عنوان نشانه ای از احترام و یا تسلیم و یا وفاداری به دیگریمی دهد]
Steuer
{f}
U
مالیات
Gebühr
{f}
U
مالیات
Abgabe
{f}
U
مالیات
Einkommensteuer
{f}
U
مالیات بر درآمد
Erbschaftssteuer
{f}
U
مالیات بر ارث
Auflage
{f}
U
مالیات بندی
[nach oben]
gestaffelte Steuer
U
مالیات تصاعدی
Finanzabgabe
{f}
U
مالیات بندی
regressive Steuer
U
مالیات نزولی
[nach unten]
gestaffelte Steuer
U
مالیات نزولی
progressive Steuer
{f}
U
مالیات تصاعدی
Abgabe
{f}
U
مالیات بندی
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
بدون مالیات
Erhöhung
{f}
der Steuern
U
افزایش مالیات
steuerfrei
<adj.>
U
معاف از مالیات
Besteuerung
{f}
U
مالیات گیری
Besteuerung
{f}
U
مالیات بندی
Besteuerung
{f}
U
وضع مالیات
steuerpflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
steuerbar
<adj.>
U
مشمول مالیات
zu versteuernd
<adj.>
U
مشمول مالیات
abgabepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
frei von Steuerabgaben
<adj.>
U
معاف از مالیات
Steuerbehörde
{f}
U
اداره مالیات
steuerfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
بدون مالیات
abgabenfrei
<adj.>
U
بدون مالیات
Steuern
{pl}
vom Einkommen
U
مالیات درآمد
von der Steuer befreit
<adj.>
U
بدون مالیات
von der Steuer befreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
steuerbefreit
<adj.>
U
معاف از مالیات
Steuern zahlen
U
مالیات پرداختن
Kfz-Steuer
{f}
U
مالیات خودرو
kommunale Steuern
{pl}
U
مالیات محله ای
Steuer erlassen
U
مالیات را بخشیدن
ohne Steuern und Einbehalte
U
خالص پس از مالیات و کسورات
fällige Steuern
{pl}
U
مالیات سر رسید شده
Kapitalertragsteuer
{f}
U
مالیات بر سود سرمایه
Steuersünderin
{f}
U
فرارکن
[ زن ]
از پرداخت مالیات
veranlagte Steuer
{f}
U
مالیات سنجیده شده
Steuer umgehen
U
فرار از پرداخت مالیات
der Steuer unterliegen
U
مشمول مالیات بودن
eine Steuer auf etwas
[Akkusativ]
erheben
U
بر چیزی مالیات بستن
Steuern hinterziehen
U
فرار از پرداخت مالیات
gestaffelte Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
latente Steuer
{f}
U
مالیات پس افتاده
[معوق]
Steuern erheben
U
بالا بردن مالیات
vor
[nach]
Abzug der Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
benachteiligende Steuer
U
مالیات تبعیض آمیز
Abgleich nach Steuer
U
میزان حساب پس از مالیات
diskriminierende Steuer
{f}
U
مالیات تبعیض آمیز
vor
[nach]
Steuern
U
قبل
[پس]
از کسر مالیات
Steuer
{f}
auf privates Einkommen
U
مالیات درآمد شخصی
nicht ausgegeben
<adj.>
U
منتشر نشده
ungeprüft
<adj.>
U
بررسی نشده
nicht überprüft
<adj.>
U
امتحان نشده
nicht überprüft
<adj.>
U
آزمایش نشده
nicht überprüft
<adj.>
U
کنترل نشده
ungeprüft
<adj.>
U
تایید نشده
nicht verifiziert
<adj.>
U
بررسی نشده
nicht überprüft
<adj.>
U
تایید نشده
nicht verifiziert
<adj.>
U
تست نشده
nicht verifiziert
<adj.>
U
ممیزی نشده
nicht verifiziert
<adj.>
U
بازرسی نشده
nicht verifiziert
<adj.>
U
امتحان نشده
nicht verifiziert
<adj.>
U
ارزیابی نشده
ungeprüft
<adj.>
U
آزمایش نشده
nicht verifiziert
<adj.>
U
تایید نشده
ungeprüft
<adj.>
U
کنترل نشده
nicht verifiziert
<adj.>
U
آزمایش نشده
nicht verifiziert
<adj.>
U
کنترل نشده
nicht überprüft
<adj.>
U
بررسی نشده
ungeprüft
<adj.>
U
امتحان نشده
ungeprüft
<adj.>
U
بازرسی نشده
ungeprüft
<adj.>
U
ممیزی نشده
nicht überprüft
<adj.>
U
ارزیابی نشده
ungeprüft
<adj.>
U
ارزیابی نشده
ungeprüft
<adj.>
U
تست نشده
nicht überprüft
<adj.>
U
ممیزی نشده
nicht überprüft
<adj.>
U
بازرسی نشده
nicht ausgegeben
<adj.>
U
توزیع نشده
nicht überprüft
<adj.>
U
تست نشده
ungebrochen
<adj.>
U
نقض نشده
ungebrochen
<adj.>
U
رام نشده
Unbeirrt
<adj.>
U
منصرف نشده
nicht abgesagt
U
فسخ نشده
ungebeugt
<adj.>
U
سرکوب نشده
ungebrochen
<adj.>
U
سرکوب نشده
nicht gewertet
U
ارزیابی نشده
nicht angemeldet
<adj.>
U
ثبت نشده
Mehrwertsteuer
{f}
[MwSt.]
;
[MWSt.]
U
مالیات بر ارزش افزوده
[اقتصاد]
Steuersünder
{m}
U
فرارکن
[مرد ]
از پرداخت مالیات
Freibetrag
{m}
U
درآمد غیر مشمول مالیات
rückerstattungsfähige Steuer
{f}
U
مالیات ادعا
[استرداد]
پذیر
Vor-Steuer-Betrag
{m}
U
وجه
[قدر]
قبل از مالیات
jemanden zur Steuer heranziehen
U
از کسی مالیات
[عوارض]
گرفتن
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab.
U
کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
die Steuer hintergehen
U
طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Abgleich vor Steuer
U
میزان حساب قبل از مالیات
Alkoholsteuer
{f}
U
مالیات نوشابه های الکلی
umlagepflichtig
<adj.>
U
مشمول مالیات
[ امور مالی]
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus.
U
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
Cashflow-Steuer
{f}
U
مالیات جریان نقدی
[امور مالی]
alle Steuerabgaben übernehmen
U
پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
nicht angezapft
<adj.>
U
متصل نشده
[در وسط مدار]
nicht gezündet
<adj.>
U
روشن نشده
[به آتش نزده]
verschwunden
<adj.>
U
ناپدید شده
[پیدا نشده ]
alle sonstigen Abgaben
U
همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Inklusive Steuer und Versicherung?
U
مالیات و بیمه شاملش
[نرخ کرایه]
می شود؟
Unkosten von der Steuer absetzen
U
هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
alle Zollgebühren und Abgaben tragen
U
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
ausschließlich Mehrwertsteuer
U
مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Steuern abführen
[entrichten]
U
مالیات پرداختن
[مثال کارفرما]
[امور اداری]
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung.
U
منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen.
U
مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
eine beachtliche Dunkelziffer von Verbrechen
U
تعداد قابل توجهی از جنایت های کشف نشده
Druckfahne
{f}
U
نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
Dunkelziffer
{f}
U
تعداد برآورد شده از موارد ناشناخته
[ثبت نشده]
Steuerkarussell
{n}
U
کلاه برداری در مالیات
[بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Netto
{n}
U
خالص
[قیمت یا وزن یا دستمزد]
[دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto verdienen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen
U
خالص دریافتن
[دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
Da kommt noch etwas.
<idiom>
U
هنوز تمام نشده است.
[هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr.
<idiom>
U
هنوز تمام نشده است.
[هنوز ادامه دارد]
Das ist noch nicht alles.
<idiom>
U
هنوز تموم نشده.
[هنوز ادامه داره]
sich von Jemandem herumschikanieren lassen
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
aufstellen
U
مرتب کردن
[میزان کردن]
[درصف آوردن]
[در طبقه قرار دادن]
[به خط کردن]
[مسطح کردن ]
sich von Jemandem wie ein Fußabtreter behandeln lassen
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
Jemanden wie den letzten Dreck behandeln
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
anordnen
U
مرتب کردن
[میزان کردن]
[درصف آوردن]
[در طبقه قرار دادن]
[به خط کردن]
[مسطح کردن ]
etwas rechtfertigen
U
استیفای حقوق کردن
[دفاع کردن از چیزی ]
[محقق کردن ]
[پشتیبانی کردن ]
ausräumen
U
برهنه کردن
[لخت کردن]
[پاک کردن]
[کندن ]
[محروم کردن]
abstreifen
U
برهنه کردن
[لخت کردن]
[پاک کردن]
[کندن ]
[محروم کردن]
abisolieren
U
برهنه کردن
[لخت کردن]
[پاک کردن]
[کندن ]
[محروم کردن]
abschneiden
U
برهنه کردن
[لخت کردن]
[پاک کردن]
[کندن ]
[محروم کردن]
ansehen
U
بازرسی کردن
[بازدید کردن]
[جستجو کردن]
[بررسی کردن]
unter Kontrolle halten
U
کنترل کردن
[مهار کردن]
[بازرسی کردن]
[نظارت کردن]
inspizieren
U
بازرسی کردن
[بازدید کردن]
[جستجو کردن]
[بررسی کردن]
beschauen
U
بازرسی کردن
[بازدید کردن]
[جستجو کردن]
[بررسی کردن]
untersuchen
U
بازرسی کردن
[بازدید کردن]
[جستجو کردن]
[بررسی کردن]
Recent search history
Forum search
1
einen Streich aushecken
1
zumachen / abmachen / anmachen
1
Abmahnen
1
rezipieren
2
پنچر شدن
1
برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
3
vorbereitungen treffen
3
vorbereitungen treffen
2
auf jemanden Einfluss nehmen
1
تبدیل کردن بدی به خوبی
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com