Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (4144 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
um nicht zu sagen... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Anwachsung {f} U اضافه
Anwachsen {n} U اضافه
Beilegung {f} U اضافه
außer [Dativ] <prep.> U به اضافه
Beigabe {f} U اضافه
Aufschlag {m} U اضافه
Beilage {f} U اضافه
Addition {f} U اضافه
Sonder- <adj.> U اضافه
Aufbesserung {f} U اضافه
Beifügung {f} U اضافه
Einfügung {f} U اضافه
Aufdruck {m} U اضافه بها
Aufpreis {m} U اضافه بها
hinzufügen U اضافه کردن
Aufgeld {n} U اضافه بها
außerdem <adv.> U اضافه بر این
Aufschlag {m} U اضافه بها
unter anderem <adv.> U اضافه بر این
darüber hinaus <adv.> U اضافه بر این
unabhängig davon <adv.> U اضافه بر این
Extrabett {n} U تخت خواب اضافه
Trinkgeld {n} U عایدی اضافه برحقوق
eine Lohnerhöhung bekommen U اضافه حقوق گرفتن
Überstunden machen U اضافه کار کردن
Extra Gebühren? U دستمزد اضافه هم هست؟
Zustellbett {n} [Unterbringung von Personen] U تخت خواب اضافه
[Kapital] aufstocken U اضافه کردن [سرمایه]
Zusatzbett {n} U تخت خواب اضافه
um zu ... U تا [اینکه ]
es sei denn, dass <conj.> U جز اینکه
außer wenn <conj.> U جز اینکه
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با اینکه
wenngleich <conj.> U با اینکه
obgleich <conj.> U با اینکه
um ... zu U تا [اینکه ]
obwohl <conj.> U با اینکه
allerdings <adv.> U با اینکه
wenn nicht <conj.> U جز اینکه
[Gibt es] Zuschlagsgebühr? U هزینه اضافه [هم موجود است] ؟
bestücken [mit Accessoires] U اضافه کردن وسایل جانبی
sobald <adv.> U به محض اینکه
außer dass <conj.> U مگر اینکه
außer dass <conj.> U بدون اینکه
ohne dass <conj.> U مگر اینکه
ohne dass <conj.> U بدون اینکه
ohne zu <conj.> U مگر اینکه
ohne zu <conj.> U بدون اینکه
um ... zu U برای [اینکه]
außer wenn <conj.> U مگر اینکه
wenn nicht <conj.> U مگر اینکه
um zu ... U برای [اینکه]
es sei denn, dass <conj.> U مگر اینکه
sondern <conj.> U بدون اینکه
sondern <conj.> U مگر اینکه
anstatt dessen U بجای اینکه
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
unter dem Vorbehalt, dass ... U به شرط اینکه ....
da <conj.> U برای اینکه
weil <conj.> U برای اینکه
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
deswegen <conj.> U برای اینکه
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
denn <conj.> U برای اینکه
fünftes Rad am Wagen <idiom> U آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
Ein Kind im Reisepass der Eltern miteintragen lassen. U اسم بچه ای را در گذرنامه پدرومادر اضافه بکنند.
Haben Sie noch eine Birne extra? U یک چراغ [برق] اضافه دارید؟ [اصطلاح روزمره]
obschon <conj.> U با اینکه [اصطلاح رسمی ]
was ... anbelangt U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
abhängig <adj.> U مفعولی یا اضافه ا [سمی که نه فاعل باشد نه منادی] [زبانشناسی]
bei aller Liebe <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
Obwohl er mir nichts bedeutet ... U با اینکه او برای من بی اهمیت است ...
Zum Zeichen, dass ich dich liebe. U به نشانه اینکه دوست دارم.
anstatt zu arbeiten U بجای اینکه او کار بکند
statt ... zu tun U بجای اینکه انجام بدهند
anstatt, dass er arbeitet U بجای اینکه او [مرد] کار بکند
Je nachdem, wie spät wir ankommen ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
als ob [Konjunktiv] U مثل اینکه [همراه با وجه شرطی]
statt wie bisher ... U بجای اینکه همینطور که تا به حال بوده ....
ohne Spuren zu hinterlassen <adv.> U بدون اینکه ردی باقی بگذارد
das fünfte Rad am Wagen sein U آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
Dualismus {m} U اعتقاد به اینکه تن و خرد دو هستی جداگانه هستند
Es ist schön dich wiederzusehen. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
Es ist noch Zeit, bis ich gehe. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
falls [vom Arzt] nicht anders verordnet U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
vorbehaltlich anderweitiger Regelung U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
Wenn ich sie sehe, gibt es mir einen Stich. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
die Arbeit abbrechen. U ازکار [بدون اینکه به پایان برسند ] دست بکشند.
Jemandem wegen des Zuspätkommens Vorwürfe machen U کسی را بخاطر اینکه دیر آمده سرزنش کردن
Ohne die Bedeutung dieser Frage schmälern zu wollen, möchte ich ... U بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Ich kann mich noch erinnern, auch wenn [wiewohl] es schon lange her ist. [wenn es auch schon lange her ist.] U با اینکه خیلی وقت از آن گذشته است من هنوز به خاطرش دارم.
als <conj.> U مانند [چون] [بعنوان] [بطوریکه] [چنانکه] [نظر به اینکه] [در نتیجه]
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Die Abnahme erfolgt, sobald die Arbeiten abgeschlossen sind. U پس از اینکه اعمال به پایان رسیدند قبولی حواله صورت می گیرد. [ حقوق]
Jemanden als Geisel [fest] halten U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Maßnahmen ergreifen, um solche Praktiken zu unterbinden U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
Jemanden erpressen U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Es ist lieb, dass du dir Sorgen machst, aber es geht mir gut. U خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
Wie zeige ich ihr ohne Worte, dass ich verliebt bin U چطور بدون اینکه حرفی بزنم به او [زن] نشون بدم که عاشق شدم؟
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Dämpfe nicht einatmen, auch wenn kein Geruch wahrnehmbar. [Sicherheitshinweis] U نفس به داخل نکشید با اینکه هیچ بویی قابل حس نیست. [نکته ایمنی]
Er kam ums Leben, als sein Fallschirm versagte. U بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
sich berieseln lassen U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
Kurz vor dem Zugriff der Polizei gelang ihnen die Flucht. U چند دقیقه قبل از اینکه پلیس هجوم بیاورد آنها موفق شدند فرار بکنند.
Wegen der häufigen Fehlalarme wird im Ernstfall niemand reagieren. U بخاطر اینکه بارها اعلام خطر دروغ است هیچکس در موقعیت جدی واکنش نمی کند.
Sie lehnte mehrere Lokale ab, bis wir uns auf eines einigen konnten. U او [زن] چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
Anstatt vorhandene Formen bloß abzuwandeln, sucht sie neue Lösungen. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
beigefügt <adj.> <past-p.> U اضافه شده [الحاق شده]
erschweren U بدتر کردن [اضافه کردن]
verschärfen U بدتر کردن [اضافه کردن]
Wenn man bedenkt, dass er Fußball erst zwei Jahre spielt, macht er es gut. U با ملاحظه به اینکه او تنها دو سال است که فوتبال بازی می کند قشنگ بازی می کند.
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
2Du bist gemein
1präposition
1Außerdem *
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com