Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (3378 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
ehrgeizig
<adj.>
U
بلند همت
ambitioniert
<adj.>
U
بلند همت
ambitiös
<adj.>
U
بلند همت
[اصطلاح رسمی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Abflug
{m}
U
بلند شدن هواپیما
heben
U
بلند کردن
Trittbrett
{n}
U
پله
[برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
Sprosse
{f}
U
پله
[برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
mit den Hühnern aufstehen
U
خیلی زود از خواب بلند شدن
abheben
[Spielkarten vom Stapel nehmen]
U
بلند کردن
[ورق از دسته]
[ورق بازی]
aufheben
U
بلند کردن
anheben
U
بلند کردن
eine Last heben
U
باری را بلند کردن
abheben
U
بلند شدن
[هواپیما]
Die Rakete hebt ab.
U
موشک بلند می شود.
etwas abnehmen
U
چیزی را بلند کردن
[برداشتن]
[مثال ماسک]
laut
<adj.>
U
بلند
[صدا یا موسیقی]
laut und deutlich
U
بلند و واضح
[وقتی کسی سخنگویی می کند]
Schrei
{m}
U
صدای بلند مثل سرفه
[schriller]
Schrei
{m}
U
جیغ بلند
lang
<adj.>
U
دراز
[طولانی]
[بلند ]
weit
<adj.>
U
دراز
[طولانی]
[بلند ]
Wenn die Patienten zu schnell aufstehen, kann es passieren, dass sie ohnmächtig werden.
U
اگر بیماران سریع بلند بشوند تمایل به غش کردن را خواهند داشت .
klagen
U
باصدای بلند ناله وزاری کردن
[زوزه کشیدن ]
wehklagen
U
باصدای بلند ناله وزاری کردن
[زوزه کشیدن ]
sich
[Dativ]
den Arsch ablachen
<idiom>
U
باصدای بلند قاه قاه خندیدن
[اصطلاح رکیک]
Staub aufwirbeln
U
گرد و خاک بلند کردن
etwas hochbekommen
U
توانایی بلند کردن چیزی را داشتن
Jemanden
[eine Frau]
aufreißen
U
کسی را
[ دختری را]
بلند کردن
[اصطلاح خودمانی]
Jemanden aufgabeln
U
کسی را بلند کردن
[با کسی آشنا شدن]
[اصطلاح روزمره]
Ich hatte ihn
[sie]
mir viel größer vorgestellt.
U
من او
[مرد]
[زن]
را خیلی بلند قدتر در ذهنم مجسم کردم.
[Namen]
verlesen
U
بلند صدا کردن
[نام ها]
verlesen
U
بلند خواندن
die Namensliste aufrufen
U
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
die Namen verlesen
U
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
schreiten
U
گام های بلند برداشتن
schweben
U
بلند شدن
verschlafen
U
دیر از خواب بلند شدن
Raus aus den Federn!
<idiom>
U
بلند شو از تخت خواب !
aufsteigen
U
بلند شدن
aufgehen
U
بلند شدن
emporsteigen
U
بلند شدن
ansteigen
U
بلند شدن
anwachsen
U
بلند شدن
anschwellen
U
بلند شدن
sich erheben
[aufstehen]
U
بلند شدن
mit dem falschen Fuß aufstehen
<idiom>
U
از دنده چپ بلند شدن
Sei doch mal still!
U
ساکت باش!
[صدایت خیلی بلند است]
etwas
[Akkusativ]
sehr laut abspielen
U
با صدای خیلی بلند بازی کردن
[آلت موسیقی]
laut nachdenken
U
افکار خود را
[بلند]
گفتن
Alpaka
{n}
U
آلپاکا
[شتر بی کوهان پشم بلند آمریکای جنوبی]
plötzlicher Ausschlag
{m}
[einer Kurve oder Entwicklung etc.]
U
پالس بسیار بلند و ناگهانی
[در نمودار تکاملی و غیره]
Bums
{m}
U
صدای بلند
Cape
{n}
U
پوشش بی آستین و بلند
Federkiel
{m}
U
پر بلند بال پرنده
Backenbart
{m}
U
با زلفی بلند
Aufschwung
{m}
U
بلند پروازی
Ehrgeizling
{m}
U
بلند پرواز
Brandung
{f}
U
موج بلند
Jemanden aufreißen
[Frauen]
U
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
Frauen aufreißen
<idiom>
U
دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
Bräute aufreißen gehen
<idiom>
U
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
flacher
[hoher]
[kurzer]
[langer]
Ball
U
شوت کردن دور
[نزدیک]
[بلند]
[پائین]
توپ
[فوتبال]
Knall
{m}
U
صدای بلند
[مانند ترقه یا انفجار]
langfristig
<adj.>
U
بلند مدت
Horn
[Lautsprecher]
{n}
U
بلند گوی بوقی
ehrgeizig
<adj.>
U
بلند پرواز
ambitioniert
<adj.>
U
بلند پرواز
ambitiös
<adj.>
U
بلند پرواز
[اصطلاح رسمی]
ein ehrgeiziges Programm
U
برنامه بلند پروازی
überambitioniert
<adj.>
U
بیش از اندازه بلند همت
überambitioniert
<adj.>
U
بیش از اندازه بلند پرواز
übertrieben ehrgeizig
<adj.>
U
بیش از اندازه بلند همت
übertrieben ehrgeizig
<adj.>
U
بیش از اندازه بلند پرواز
sehr ehrgeizig
<adj.>
U
بلند خیال
zuschlagen
U
با صدای بلند یا محکم بستن
Lautsprecher
{m}
بلند گو
fernziel
U
هدف بلند مدت
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
1
موفقیت از یک قدم بلند تشکیل نمیشود بلکه مجموعه از قدمهای کوچکی است که بر میداریم و به آن میرسیم.
2
Klauen
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com