Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (4306 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Darbietung
{f}
U
برنامه هنری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Abonnementvorstellung
{f}
U
برنامه هنری با بلیت تخفیف دار
[برای مشترکان]
Agent
{m}
U
مدیر برنامه
[هنری]
Other Matches
Design
{n}
U
طرح هنری
Darbietung
{f}
U
نمایش هنری
Fassung
{f}
U
متن
[اثر هنری]
Fragment
{n}
U
اثر هنری نا تمام
Bühnenlaufbahn
{f}
U
دوره فعالیت هنری
Modell
{n}
[im Atelier]
U
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
[کارگاه هنری ]
Biennale
{f}
U
بی ینال
[جشنواره هنری که دو سال یکبار برگزار میشود]
Entwurf
{m}
U
برنامه
Plan
{m}
U
برنامه
Flugplan
{m}
U
برنامه پرواز
Vorhaben
{n}
U
برنامه
[پروژه]
Einleitung
{f}
U
افتتاح
[برنامه]
Bebauungsplan
{m}
U
برنامه آبادانی
Fernsehsendung
{f}
U
برنامه تلویزیون
Arbeitsprogramm
{n}
U
برنامه کار
Fernsehprogramm
{n}
U
برنامه تلویزیون
Pläne schmieden
U
برنامه ریختن
Festprogramm
{n}
U
برنامه جشن
Bauprogramm
{n}
U
برنامه ساختمان
Schichtplan
{m}
U
برنامه نوبت کاری
Schichtplan
{m}
U
برنامه زمان کاری
Schichtplan
{m}
U
برنامه شیفت کاری
ein ehrgeiziges Programm
U
برنامه بلند پروازی
planen
U
برنامه ریزی کردن
Busplan
{m}
U
برنامه زمانی اتوبوس
Was hast du heute vor?
U
برنامه امروزت چیه؟
ein Reformprogramm anstoßen
U
بر انگیختن برنامه اصلاحات
Hilfsprogramm
{n}
U
برنامه کمک
[اقتصادی ]
Antrag
{m}
U
پیشنهاد
[برنامه ای یا طرحی]
Direktübertragung
{f}
U
پخش زنده
[برنامه]
Einlage
{f}
U
برنامه اضافی
[در نمایش]
in Aussicht
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
Punkt
{m}
der Tagesordnung
U
اصل مطلب فهرست برنامه
Hilfsprogramm
{n}
U
برنامه کمک
[رایانه شناسی ]
Fahrplan
{m}
U
برنامه حرکت
[وسایل نقلیه]
Ausgabe
{f}
[eines Programms]
U
محصول
[برنامه ای]
[رایانه شناسی]
Ausgabe
{f}
[eines Programms]
U
بازده
[برنامه ای]
[رایانه شناسی]
torpedieren
U
خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
Ausgabe
{f}
[eines Programms]
U
تولید
[برنامه ای]
[رایانه شناسی]
Programmunterbrechung
{f}
U
قطع برنامه
[رایانه شناسی]
planmäßige Ankunftszeit
U
تاریخ طبق برنامه رسید
Hast du morgen etwas vor?
U
برای فردا برنامه ای داری؟
Fahrplan
{m}
U
برنامه حرکت
[وسیله نقلیه]
Bahnhofs-Übersichtsplan
{m}
U
برنامه کلی ایستگاه
[قطار]
etwas
[Akkusativ]
aushebeln
U
چیزی را خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
etwas
[Akkusativ]
torpedieren
U
چیزی را خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
ungeplanter Ausfall
U
قطع بدون برنامه ریزی قبلی
als etwas gedacht sein
[Vorhaben, Absicht]
U
قصد چیزی را داشتن
[هدف برنامه]
etwas
[Akkusativ]
zu Fall bringen
U
چیزی را خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
etwas
[Akkusativ]
über den Haufen werfen
U
چیزی را خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
Absage
{f}
U
اعلام ختم برنامه
[رادیو،تلویزیون]
Der Plan ist schließlich gelungen.
U
برنامه عاقبت با موفقیت به نتیجه رسید.
aus der Kernenergie aussteigen
U
برنامه انرژی هسته ای را نکول کردن
[vorübergehend]
nicht funktionieren
[Computer, Programm ...]
U
[موقتا]
کار نکردن
[دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
etwas auf die Beine stellen
U
چیزی
[برنامه ای یا جشنی یا فعالیتی]
را شروع کردن
Plansoll
{n}
U
هدف
[تولید]
برنامه ریزی شده شرکتی
einschlafen
U
[موقتا]
کار نکردن
[دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
einen Zeitplan für etwas
[Akkusativ]
aufstellen
U
برنامه کار برای چیزی را آماده کردن
umprogrammieren
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
Hier ist der Wartungsplan zum Durchsehen
[zur Durchsicht]
.
U
این برنامه تعمیر و نگهداری برای مرور شمااست.
Beim Realitätsbezug bekommt die Sendung null von zehn Punkten von mir.
U
این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز از من صفر می گیرد.
die Folgen der Straßenbauvorhaben für die Umwelt
U
پیامدهای منفی محیط زیست سبب از برنامه راه سازی
die Weichen für etwas
[Akkusativ]
stellen
U
برنامه کار برای چیزی را آماده کردن
[اصطلاح مجازی]
Die Pläne für den Damm werden von Umweltschützern abgelehnt.
U
برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
Konzept
{n}
[für etwas]
U
نقشه پیش ساخته
[طرح اولیه]
[برنامه کار]
[برای چیزی ]
Vorlage
{f}
U
نقشه پیش ساخته
[طرح اولیه]
[برنامه کار]
[برای چیزی ]
Entwurf
{m}
U
نقشه پیش ساخته
[طرح اولیه]
[برنامه کار]
[برای چیزی ]
alles über den Haufen werfen
<idiom>
U
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
Wir hatten vor, quer durch die USA zu reisen, aber unsere Eltern ließen es nicht zu.
U
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
die Tagesordnung aufstellen
[festsetzen]
U
برنامه کار را آماده کردن
[تهیه کردن]
Schalten Sie morgen wieder ein, wenn wir uns ansehen, worauf man bei einem Fahrradcomputer achten muss.
U
کانالتان را فردا
[به این برنامه]
تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
Recent search history
Forum search
1
Schichtplan
2
übertragen
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com