Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Gerichtskammer
{f}
U
بخش دادگاه
Kammer
{f}
U
بخش دادگاه
Gerichtssenat
{m}
U
بخش دادگاه
Senat
{m}
U
بخش دادگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Gericht
{n}
U
دادگاه
Verfahrenspfleger
{m}
U
وکیل بچه
[در دادگاه مربوط به سرپرستی]
[قانون]
Vormund
{m}
U
وکیل بچه
[در دادگاه مربوط به سرپرستی]
[قانون]
einen Gerichtstermin anberaumen
U
روزی
[تاریخی]
برای دادگاه قرار کردن
einen Verhandlungstermin anberaumen
U
جلسه دادگاه ای موعد کردن
Das Gericht machte kurzen Prozess mit ihnen.
U
دادگاه خیلی فوری به قضیه آنها رسیدگی کرد.
die Geschworenen auslosen
U
هیات منصفه را به سالن دادگاه صدا کردن
vor Gericht stehen
U
در محاکمه
[دادگاه]
بودن
unter Anklage stehen
U
در محاکمه
[دادگاه]
بودن
sich wegen etwas
[Dativ]
vor Gericht verantworten müssen
U
بخاطر چیزی در دادگاه محاکمه شدن
die Aussetzung einer Anordnung
[eines Gerichtsverfahrens]
U
تعویق حکم دادگاه
[اقدامات قضایی]
einen Rechtsfall entscheiden
U
به قضیه
[در دادگاه]
رسیدگی کردن
ein Verfahren ohne mündliche Verhandlung erledigen
U
به دعوایی در دادگاه بدون محاکمه رسیدگی کردن
Verhandlungssaal
{m}
U
اتاق دادگاه
klagen
U
تعقیب قانونی کردن
[دادخواست دادن]
[به دادگاه شکایت کردن]
[حقوق]
prozessieren
U
تعقیب قانونی کردن
[دادخواست دادن]
[به دادگاه شکایت کردن]
[حقوق]
Schutzbehauptung
{f}
[vor Gericht]
U
بهانه
[عذر]
[ در دادگاه]
einen außergerichtlichen Vergleich schließen
U
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
beglaubigte Abschrift
{f}
eines Gerichtsprotokolls
U
رونوشت گواهی شده پیش نویس دادگاه
Es ist Sache des Gerichts, die Bedingungen festzulegen.
U
این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
anrufen
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
appellieren
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
sich wenden
[an]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
ein Gericht anrufen
U
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
das Schiedsgericht anrufen
U
به دادگاه حکمیت رجوع کردن
[حقوق]
Das Gericht war der Auffassung, dass diese Handlung ein standeswidriges Verhalten darstellt.
U
برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
dringende Bitte
{f}
[an]
oder
[um]
U
درخواست
[برای]
[استیناف در دادگاه]
Zwangsvollstreckung
{f}
U
اجرای حکم دادگاه
Vollstreckung
{f}
U
اجرا
[حکم دادگاه]
strafbar
<adj.>
U
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
verklagen
U
به دادگاه شکایت کردن
vor Gericht erscheinen
U
در دادگاه ظاهر شدن
vor Gericht aussagen
U
در دادگاه گواهی دادن
Jemanden vor Gericht bringen
U
کسی را دادگاه بردن
Missachtung des Gerichts
[Straftatbestand]
U
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
Missachtung des Gerichts
[Straftatbestand]
U
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
Appellationsgericht
{n}
U
دادگاه استیناف
Appellationsgericht
{n}
U
دادگاه تجدید نظر
Bundesfinanzhof
{m}
U
دادگاه مالی آلمان فدرال
Disziplinargericht
{n}
U
دادگاه اداری
Disziplinargericht
{n}
U
دادگاه انضباطی
Amtsrichter
{m}
U
قاضی دادگاه شهرستان
Bundesgericht
{n}
U
دادگاه آلمان فدرال
Berufungsinstanz
{f}
U
دادگاه تجدید نظر
Berufungsgericht
{n}
U
دادگاه تجدید نظر
Familiengericht
{n}
U
دادگاه خانواده
Forum
{n}
U
دادگاه
Femegericht
{n}
U
دادگاه محرمانه
Amtsgericht
{n}
U
دادگاه شهرستان
Arbeitsgericht
{n}
U
دادگاه اداری
Strafkammer
{f}
U
بخش دادگاه جنایی
Strafsenat
{m}
U
بخش دادگاه جنایی
Zivilkammer
{f}
U
بخش دادگاه مدنی
Zivilsenat
{m}
U
بخش دادگاه مدنی
Gerichtskammer
{f}
U
دادگاه
Kammer
{f}
U
دادگاه
Gerichtssenat
{m}
U
دادگاه
Senat
{m}
U
دادگاه
Bezogene
{f}
U
دادگاه بخش
vollzieher
U
مامور اجرایی دادگاه که اموال ورشکستگان را مضبوط کرده و به حراج میگذارد
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com
