Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (6537 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
statt wie bisher ... U بجای اینکه همینطور که تا به حال بوده ....
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wie auch schon bisher U همینطور که در گذشته هم اینطور بوده
anstatt dessen U بجای اینکه
anstatt zu arbeiten U بجای اینکه او کار بکند
statt ... zu tun U بجای اینکه انجام بدهند
anstatt, dass er arbeitet U بجای اینکه او [مرد] کار بکند
Brunch {m} U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
Gabelfrühstück {n} U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
ich auch ! U من هم همینطور !
Gleichfalls. برای تو هم همینطور.
wie zuvor vereinbart <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
Dachte ich mir. U منم همینطور فکر کردم.
Ich mag keinen Kaffee. - Ich auch nicht. U من قهوه دوست ندارم. - من هم همینطور.
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
Die Parkplatzsuche gestaltet sich immer schwieriger. U جا پارک پیدا کردن همینطور سخت تر می شود.
Ihre Blicke trafen sich. U آنها به هم زل زدند. [همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
Kurt [Kurzform von Konrad] کورت [نام و همینطور نام خانوادگی آلمانی]
Anstatt deiner U بجای تو
statt <conj.> U بجای [بعوض]
statt einer Feier U بجای جشن
statt [Genitiv] <prep.> U بجای [بعوض]
anstatt <conj.> U بجای [بعوض]
an Jemand's Statt U بجای کسی
alternativ <adv.> U بطور دیگر [بجای]
anstatt umgekehrt U بجای برعکس این
für Jemanden den Kopf hinhalten U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
Hochwasser U مد [علامت که نشان میدهد بلندترین مد چه زمانی بوده است]
brutto für netto U ناخالص بجای خالص [مانند بها یا محصول یا وزن]
Mit diesem Befehl wird die Datenausgabe an eine Datei statt auf den Bildschirm gesendet. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
um zu ... U تا [اینکه ]
wenngleich <conj.> U با اینکه
es sei denn, dass <conj.> U جز اینکه
obwohl <conj.> U با اینکه
obgleich <conj.> U با اینکه
wenn nicht <conj.> U جز اینکه
allerdings <adv.> U با اینکه
außer wenn <conj.> U جز اینکه
um ... zu U تا [اینکه ]
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با اینکه
denn <conj.> U برای اینکه
da <conj.> U برای اینکه
um zu ... U برای [اینکه]
es sei denn, dass <conj.> U مگر اینکه
um ... zu U برای [اینکه]
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
ohne dass <conj.> U مگر اینکه
deswegen <conj.> U برای اینکه
weil <conj.> U برای اینکه
außer dass <conj.> U بدون اینکه
ohne dass <conj.> U بدون اینکه
ohne zu <conj.> U مگر اینکه
ohne zu <conj.> U بدون اینکه
wenn nicht <conj.> U مگر اینکه
außer dass <conj.> U مگر اینکه
sondern <conj.> U مگر اینکه
sobald <adv.> U به محض اینکه
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
außer wenn <conj.> U مگر اینکه
sondern <conj.> U بدون اینکه
unter dem Vorbehalt, dass ... U به شرط اینکه ....
obschon <conj.> U با اینکه [اصطلاح رسمی ]
um nicht zu sagen... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
was ... anbelangt U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
bei aller Liebe <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
Obwohl er mir nichts bedeutet ... U با اینکه او برای من بی اهمیت است ...
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
Zum Zeichen, dass ich dich liebe. U به نشانه اینکه دوست دارم.
Je nachdem, wie spät wir ankommen ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
als ob [Konjunktiv] U مثل اینکه [همراه با وجه شرطی]
ohne Spuren zu hinterlassen <adv.> U بدون اینکه ردی باقی بگذارد
Es ist noch Zeit, bis ich gehe. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
Dualismus {m} U اعتقاد به اینکه تن و خرد دو هستی جداگانه هستند
Es ist schön dich wiederzusehen. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
falls [vom Arzt] nicht anders verordnet U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
Wenn ich sie sehe, gibt es mir einen Stich. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
vorbehaltlich anderweitiger Regelung U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
Jemandem wegen des Zuspätkommens Vorwürfe machen U کسی را بخاطر اینکه دیر آمده سرزنش کردن
die Arbeit abbrechen. U ازکار [بدون اینکه به پایان برسند ] دست بکشند.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
Ich kann mich noch erinnern, auch wenn [wiewohl] es schon lange her ist. [wenn es auch schon lange her ist.] U با اینکه خیلی وقت از آن گذشته است من هنوز به خاطرش دارم.
Ohne die Bedeutung dieser Frage schmälern zu wollen, möchte ich ... U بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
als <conj.> U مانند [چون] [بعنوان] [بطوریکه] [چنانکه] [نظر به اینکه] [در نتیجه]
Die Abnahme erfolgt, sobald die Arbeiten abgeschlossen sind. U پس از اینکه اعمال به پایان رسیدند قبولی حواله صورت می گیرد. [ حقوق]
Jemanden erpressen U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Maßnahmen ergreifen, um solche Praktiken zu unterbinden U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Wie zeige ich ihr ohne Worte, dass ich verliebt bin U چطور بدون اینکه حرفی بزنم به او [زن] نشون بدم که عاشق شدم؟
Es ist lieb, dass du dir Sorgen machst, aber es geht mir gut. U خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Jemanden als Geisel [fest] halten U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Dämpfe nicht einatmen, auch wenn kein Geruch wahrnehmbar. [Sicherheitshinweis] U نفس به داخل نکشید با اینکه هیچ بویی قابل حس نیست. [نکته ایمنی]
Er kam ums Leben, als sein Fallschirm versagte. U بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
sich berieseln lassen U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
Kurz vor dem Zugriff der Polizei gelang ihnen die Flucht. U چند دقیقه قبل از اینکه پلیس هجوم بیاورد آنها موفق شدند فرار بکنند.
Wegen der häufigen Fehlalarme wird im Ernstfall niemand reagieren. U بخاطر اینکه بارها اعلام خطر دروغ است هیچکس در موقعیت جدی واکنش نمی کند.
Sie lehnte mehrere Lokale ab, bis wir uns auf eines einigen konnten. U او [زن] چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
Anstatt vorhandene Formen bloß abzuwandeln, sucht sie neue Lösungen. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
Wenn man bedenkt, dass er Fußball erst zwei Jahre spielt, macht er es gut. U با ملاحظه به اینکه او تنها دو سال است که فوتبال بازی می کند قشنگ بازی می کند.
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Recent search history Forum search
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
1خسته نباشید
1Die ldee
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com