Deudic | بازیکن ذخیره | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی


Total search result: 22 (3685 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	Ersatzspieler {m} U	بازیکن ذخیره

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	Spieler {m} U	بازیکن
	Spieler {pl} U	بازیکن ها
	Fußballspieler {m} U	بازیکن فوتبال
	Abwehrspieler {m} U	بازیکن خط دفاعی
	Angriffsspieler {m} U	بازیکن خط حمله
	Enfant terrible {n} U	بازیکن مشکل آفرین
	Bevorratung {f} U	ذخیره
	Akkumulation {f}	ذخیره
	Aufspeicherung {f}	ذخیره
	Einlagerung {f} U	ذخیره
	Bestand {m} U	ذخیره
	Ersatz {m} U	ذخیره
	Belegung {f} U	ذخیره
	speichern U	ذخیره کردن
	Barbestand {m} U	ذخیره نقدی
	Munition {f} U	ذخیره فشنگ و گلوله
	Pflanzen speichern die Sonnenenergie. U	گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
	Vielen Dank für das Aufzeichnen der Traces. U	خیلی ممنونم برای ذخیره سازی گزارش ها.
	Die Eichhörnchen lagern Nüsse für den Winter ein. U	سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
	etwas deponieren U	ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
	etwas ablagern U	ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]

Recent search history

Forum search

There is no search result on forum.
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)