Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (6572 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Für mich ist das alles Fachchinesisch.
U
این همه اش برای من شر و ور است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
zum Beispiel
برای مثال
zum Beispiel
برای نمونه
Zum Beispiel?
U
برای مثال؟
Hast du morgen etwas vor?
U
برای فردا برنامه ای داری؟
Gleichfalls.
برای تو هم همینطور.
jemanden - zu einer gemeinsamen Unternehmung - von zu Hause abholen
U
عقب کسی - در خانه اش - رفتن برای انجام کاری با هم
etwas abholen lassen
U
عقب چیزی - برای کسی - رفتن
Mauer
{f}
U
دیوار بتونی یا برای حسار
Kochnische
{f}
U
گوشه اتاق برای آشپزی
jemandem einen Floh ins Ohr setzen
<idiom>
U
بر کسی نفوذ بکنند کاری
[غیرممکن یا بد برای او]
انجام دهد
Danach kräht kein Hahn.
<idiom>
U
برای هیچکس مهم نیست.
Kuli
{m}
U
اصطلاح عمومی برای قلم خودکار
Füller
{m}
U
اصطلاح عمومی برای قلم خودنویس
Schieblehre
{f}
U
کولیس
[پرگار برای قطر یا ضخامت سنجی]
Schaukel
{f}
U
تاب
[برای تاب دادن بچه]
Sie
<pron.>
U
شما
[رسمی برای تو]
Bitte schön !
U
بفرما
[این برای شما]
!
Kann
[Darf]
ich das für einen Moment leihen?
U
میتوانم
[اجازه دارم]
این را برای یک لحظه قرض کنم؟
für
[ Akkusativ]
<prep.>
U
برای
schön
<adj.>
U
قشنگ
[برای زن یا اشیا]
hübsch
<adj.>
U
قشنگ
[برای مرد]
Einfahrt
{f}
U
جاده ورود
[برای ماشین]
kein
U
برای منفی کردن افعال
[ن...]
Kein Rückgeld.
U
پول خرد وجود ندارد.
[برای پس دادن]
Keine Rückgabe.
U
پول خرد وجود ندارد.
[برای پس دادن]
Kein Wechselgeld.
U
پول خرد وجود ندارد.
[برای پس دادن]
Mittagspause
{f}
U
وقت آزاد برای نهار
Nichtraucher
{pl}
U
ناسیگاریان
[قسمت برای]
Schälmesser
{n}
U
چاقو پوست کنی
[برای میوه جات و حیوانات]
Zu verkaufen
U
برای فروش
[علامت]
Zu vermieten
U
برای اجاره
[علامت]
Pfand
{n}
U
گرو
[پولی که برای بطری یا قوطی نوشیدنی داده می شود وپس از برگردادن بطری خالی پس داده می شود.]
Kaution
{f}
U
پول امنیت
[پولی که برای چیزی مانند دوچرخه کرایه ای گرو گذاشته می شود]
Anzahlung
{f}
U
پیش پرداخت
[برای مثال در هتل]
Stunde
{f}
U
ساعت
[برای مثال در یک ساعت]
zweckgebunden
<adj.>
U
برای هدفی ویژه
Machen wir Feierabend für heute!
U
بگذار کار راخلاص بکنیم برای امروز!
S-Bahn
{f}
[Schnellbahn]
U
قطار سریع
[برای شهر]
Schnellbahn
{f}
U
قطار سریع
[برای شهر]
Kartenschalter
{m}
U
گیشه
[برای فروش بلیط]
Ist hier die Schlange für Auskunft?
U
این خط برای دریافت اطلاعات است؟
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder?
U
تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf?
U
تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende?
U
تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Gibt es Sonderangebote für diese Reise?
U
معامله باصرفه برای این سفر وجود دارد؟
Schönes-Wochenende-Ticket
{n}
U
بلیط ارزان برای آخر هفته
Touristeninformation
{f}
U
اطلاعات برای توریست
Nummer ziehen!
U
شماره بکشید!
[برای انتظار در ردیف]
Wagenstandanzeiger
{m}
U
نمودار ترتیب واگنهای قطار
[نشان می دهد کجا در سکوی راه آهن برای واگن خود صبرکنید]
Wo muss man für Cottbus umsteigen?
U
برای مقصد کتبوس کجا باید
[ قطار ]
عوض کنم؟
Welcher Halt für Brandenburger Tor?
U
کدام ایستگاه مترو
[پیاده بشوم ]
برای دروازه براندنبورگ؟
Wo finde ich ein Taxi?
U
تاکسی برای سوار شدن کجاست؟
Wie viel für eine Stunde Stadtbesichtigung?
U
چقدر
[می گیرید]
برای یک ساعت گردش شهر؟
Hier ist gut.
U
هماینجا خوب است.
[برای ایستادن تاکسی]
An dieser Ecke.
U
این گوشه.
[برای ایستادن تاکسی]
An der nächsten Ecke.
U
در گوشه بعدی.
[برای ایستادن تاکسی]
Wie lange darf ich hier parken?
U
برای چند مدت اجازه دارم اینجا پارک کنم؟
Anlasser
{m}
U
موتور راه انداز
[برای موتور الکتریکی]
Starter
{m}
U
موتور راه انداز
[برای موتور مواد سوختی]
Strafzettel
{m}
U
جریمه برای تجاوز قانون ترافیک
[اصطلاح روزمره]
Ich bin dir sehr dankbar für...
U
من خیلی ممنونم ازت برای ...
Ich bin Ihnen sehr dankbar für...
U
من از شما خیلی ممنونم برای ...
Ich möchte ein Zimmer für eine Nacht reservieren.
U
من میخواهم یک اتاق برای یک شب رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für morgen reservieren.
U
من می خواهم یک اتاق برای فردا رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für drei Nächte reservieren.
U
من می خواهم یک اتاق برای سه شب رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für den einundzwanzigsten Juni reservieren.
U
من می خواهم یک اتاق برای ۲۱ ژوین رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für eine Person
[zwei Personen]
reservieren.
U
من می خواهم یک اتاق برای یک نفر
[دو نفر]
رزرو کنم.
Privatzimmer
{n}
U
اتاق برای اجاره
[در خانه شخصی]
[در آگهی]
Gästezimmer
{n}
U
اتاق برای اجاره
[در خانه شخصی]
[در آگهی]
Zimmer frei
U
اتاق برای اجاره
[در خانه شخصی]
[در آگهی]
Hütte
{f}
U
کلبه
[برای کوه نوردان]
Ich möchte ein Zimmer für drei Personen.
U
من یک اتاق برای سه نفر می خواهم.
Wie viel kostet ein Zimmer für zwei Personen?
U
بهای یک اتاق برای دو نفر چقدر است؟
Hier ist der Wartungsplan zum Durchsehen
[zur Durchsicht]
.
U
این برنامه تعمیر و نگهداری برای مرور شمااست.
Die Reservierung ist für Montag nächster Woche.
U
رزرو برای دوشنبه هفته آینده است.
Die Reservierung ist für den vierzehnten August.
U
رزرو برای چهاردهم اوت است.
Trittbrett
{n}
U
پله
[برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
Sprosse
{f}
U
پله
[برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
Deckengarnitur
{f}
U
لحاف و بالش
[برای تابوت]
Fernbediener für den Fernseher
U
کنترل کننده از راه دور برای تلویزیون
Fernbediener für die Klimaanlage
U
کنترل کننده از راه دور برای تهویه هوا
Brauche ich ein Passwort?
U
به کد گذر
[برای شبکه رایانه]
نیاز دارم؟
Wie heisst das Netz?
U
اسم شبکه رایانه
[برای وصل به شبکه نشان داده میشود]
چه است؟
Welches Lokal empfehlen Sie zum Mittagessen?
U
کدام جا را برای ناهار پیشنهاد می کنید؟
Welches Lokal empfehlen Sie zum Kaffeetrinken?
U
کدام جا را برای نوشیدن قهوه پیشنهاد می کنید؟
Können Sie bitte mein nächstes Hotel anrufen für heute Abend?
U
می توانید شما به هتل بعدیم برای امروز عصرزنگ بزنید؟
Können Sie bitte mein nächstes Hotel anrufen zum Reservieren?
U
می توانید شما به هتل بعدی من برای رزرو زنگ بزنید؟
Können Sie bitte mein nächstes Hotel anrufen zum Bestätigen?
U
می توانید شمابه هتل بعدی من برای تایید زنگ بزنید؟
Hypothek
{f}
[auf]
U
گرو
[برای ملک]
Hypothek
{f}
[auf]
U
رهن
[برای خانه]
Signum
{n}
[für etwas]
U
علامت برای بیماری
[پزشکی]
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen
[einen Arzt zu Rate ziehen]
.
U
اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
Startbahn
{f}
U
باند فرودگاه
[برای پرواز]
Ein Bier spendieren.
U
یک آبجو
[برای کسی دیگر]
خریدن.
durch Inserat suchen
U
برای چیزی
[در روزنامه .مجله]
اعلان کردن
eine Anzeige aufgeben
U
یک اعلامیه
[آگهی]
را به روزنامه
[برای چاپ ]
دادن
Zeitungsjournalismus
{m}
U
خبرنگاری برای روزنامه
Sonnencreme
{f}
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
Sonnenschirm
{m}
[für Damen]
U
سایبان
[برای خانمان]
schwimmen gehen
U
برای شنا رفتن
Other Matches
Ansteckbukett
{n}
U
دسته گلی که برای زدن روی مچ دست تهیه میشود
[برای جشن فارغ التحصیل از دبیرستان]
Wir ersuchen um eine Vorlaufzeit von mindestens zwei Wochen
[damit wir]
[für etwas]
[vor etwas]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
für mich allein
U
تنها برای من
[برای من تنهایی]
dediziert
<adj.>
U
اختصاصی
[برای کار خاص]
[برای مقصود خاص]
[رایانه شناسی]
zur Information
U
برای آگاهی شما
[برای اینکه شما آگاه باشید]
zu Ihrer Information
U
برای آگاهی شما
[برای اینکه شما آگاه باشید]
fest zugeordnet
<adj.>
U
اختصاصی
[برای کار خاص]
[برای مقصود خاص]
eigen
<adj.>
U
اختصاصی
[برای کار خاص]
[برای مقصود خاص]
eigens
[dafür]
eingerichtet
<adj.>
U
اختصاصی
[برای کار خاص]
[برای مقصود خاص]
sich um etwas
[Akkusativ]
raufen
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas reißen
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Jemanden für etwas besonders empfänglich
[anfällig]
machen
U
کسی را برای چیزی مستعد کردن
[زمینه چیزی را برای کسی مهیاساختن ]
per
U
برای هر
für
U
برای هر
pro
U
برای هر
Bemühungen
{pl}
[um]
U
کوشش
[برای]
Ewig
U
برای همیشه
Bemühungen
{pl}
[um]
U
تلاش
[برای]
Ewigkeit
{f}
U
برای همیشه
und zwar
<adv.>
U
برای مثال
um zu ...
U
برای
[اینکه]
um ... zu
U
برای
[اینکه]
weil
<conj.>
U
برای اینکه
denn
<conj.>
U
برای اینکه
da
<conj.>
U
برای اینکه
deswegen
<conj.>
U
برای اینکه
zur Ansicht
U
برای بازرسی
für alle
U
برای همه
als Rache
[für]
U
انتقام
[برای]
auf die Dauer
U
برای ادامه
alternativ
[zu]
<adj.>
U
دیگری
[برای]
zum Kochen geeignet
<adj.>
U
برای آشپزی
fernerhin
<adv.>
U
برای آینده
eine Übernachtungsmöglichkeit
{f}
U
خوابگاه برای یک شب
für die Zukunft
U
برای آینده
künftig
<adv.>
U
برای آینده
fungieren
[als Jemand]
U
پاسخگو بودن
[برای]
handeln
[als Jemand]
U
پاسخگو بودن
[برای]
agieren
[als Jemand]
U
پاسخگو بودن
[برای]
in den Bart brummen
U
برای خودشان من من کردن
Es wurde ihm klar.
U
برای او
[مرد]
واضح شد.
Das genügt mir völlig.
U
اون برای من کافیه.
parat
[für; zu]
<adj.>
U
آماده
[حاضر]
[برای]
rüsten
[zu oder auf]
U
آماده شدن
[به یا برای]
vorbereiten
[zu oder auf]
U
آماده شدن
[به یا برای]
Werbeunterbrechung
{f}
U
وقفه برای آگهی
Werbepause
{f}
U
وقفه برای آگهی
Schutz
{m}
U
جایی برای حفاظت
geschützter Ort
{m}
U
جایی برای حفاظت
Trauerbinde
{f}
U
سرآستین
[برای سوگواری ]
Bauholz
{n}
U
چوب برای ساختن
Nutzholz
U
چوب برای ساختن
Schnittholz
{n}
U
چوب برای ساختن
Herausforderung
{f}
[für Jemanden]
U
چالش
[برای کسی]
Andenken
{n}
U
یادگاری
[برای یادآوری]
Erinnerungsstück
{n}
U
یادگاری
[برای یادآوری]
Wieso siehst du mich so finster an?
U
برای چی به من اخم می کنی؟
sicherheitshalber
U
برای مطمئن بودن
für alle Fälle
U
برای مطمئن بودن
Sicher ist sicher.
U
برای مطمئن بودن
vor sich hin murmeln
U
برای خودشان من من کردن
baden gehen
U
برای شنا رفتن
stimmen
[für]
U
رای دادن
[برای]
Verhandeln
{n}
U
گفتگو
[برای حل موضوعی]
Verhandlung
{f}
U
گفتگو
[برای حل موضوعی]
Hoffnung
{f}
[auf etwas]
U
امید
[برای چیزیی]
Familienermäßigung
{f}
U
تخفیف برای خانواده
Kinderermäßigung
{f}
U
تخفیف برای بچه ها
Bewerbung
{f}
[um, für etwas]
U
درخواست نامه
[برای]
stellen
[vor]
U
ایجاد کردن
[برای]
um Karten anstehen
U
برای بلیط در صف ایستادن
Heft
{n}
دفتر
[برای نوشتن]
Ausschau halten
[nach]
U
جستجو کردن
[برای]
Deich
{m}
U
سد
[برای جلوگیری از سیل]
suchen
[nach]
U
جستجو کردن
[برای]
Fahrstreifen
{m}
U
یک خط جاده برای یک مسیر
Fahrspur
{f}
U
یک خط جاده برای یک مسیر
Spur
{f}
U
یک خط جاده برای یک مسیر
Ausstellung
{f}
[Genitiv]
[über etwas]
U
نمایشگاه
[برای چیزی]
stöbern
[nach]
U
زیر و رو کردن
[برای]
sich freiwillig melden
[zu]
U
داوطلب شدن
[برای]
Ich möchte, dass es mir bewiesen wird...
میخوام برای من اثبات بشه...
wühlen
[nach]
U
جستجو کردن
[برای]
Dekokt
{n}
U
جوشانده
[برای درمان]
wühlen
[nach]
U
زیر و رو کردن
[برای]
Eroberungskrieg
{m}
U
جنگ برای کشورگشایی
War einkaufen für Weihnachten ganzen Tag
U
خرید می کرد برای روز کریسمس
Parfümerie
{f}
U
عطریات
[فقط برای بو]
herumstöbern
[nach]
U
زیر و رو کردن
[برای]
herumstöbern
[nach]
U
جستجو کردن
[برای]
um zu verhindern
U
برای جلوگیری کردن
stöbern
[nach]
U
جستجو کردن
[برای]
bereitstehen für
[um zu]
U
آماده بودن برای
Finderlohn
{m}
U
مژدگانی
[برای یابنده]
Ich bin dabei!
U
من حاضرم برای اشتراک!
Dankopfer
{n}
U
قربانی برای شکرگزاری
Schlange stehen
[um etwas]
U
توی صف ایستادن
[برای چیزی]
Parfümerie
{f}
U
عطر فروشی
[فقط برای بو]
Laufbahn
{f}
[beim Kran]
U
پایراه
[ریل]
[برای جرثقیل]
Vielen Dank für Ihre Bemühungen.
U
با تشکر برای تلاش شما.
auf kurze Sicht
<adv.>
U
برای دوره کوتاه مدت
ausmachen
U
قرار گذاشتن
[برای چیزی]
kurzfristig
<adv.>
U
برای دوره کوتاه مدت
Abgabe
{f}
[auf Waren]
U
حقوق گمرکی
[برای کالا]
indirekte Steuer
{f}
[auf etwas]
U
حقوق گمرکی
[برای کالا]
als etwas einsetzen
[Funktion]
U
مامور کردن
[برای رتبه ای]
Angeber-Look
{m}
U
آدم متظاهر با زر وطلا برای پز
etwas verabreden
U
قرار گذاشتن
[برای چیزی]
interessieren
[Jemanden]
U
جالب بودن برای
[کسی]
[für jemanden]
Modell stehen
U
قیافه گرفتن
[برای عکسبرداری ]
Bewerbungsgespräch
{n}
U
مصاحبه
[برای درخواست شغلی]
ein paar Worte
U
چند تا کلمه
[برای گفتن]
Vorstellungsgespräch
{n}
U
مصاحبه
[برای درخواست شغلی]
Modell sitzen
U
قیافه گرفتن
[برای عکسبرداری ]
Etwas kennt keine Grenzen
U
برای چیزی حدی نبودن
etwas
[Akkusativ]
sühnen
U
کفاره دادن برای چیزی
Jemandem passieren
U
برای کسی پیش آمدن
Schwimmflügel
{m}
U
بال آبی
[برای شنا]
Jemandem passieren
U
برای کسی اتفاق افتادن
sich um eine Stelle bewerben
U
درخواست برای کاری کردن
Jemandem unterlaufen
[veraltend]
U
برای کسی پیش آمدن
Jemandem unterlaufen
[veraltend]
U
برای کسی اتفاق افتادن
einsatzbereit
<adj.>
U
آماده برای عمل
[ماموریت]
joggen
U
آهسته دویدن
[برای ورزش]
lauschen
U
برای جاسوسی گوش کردن
zur Verteidigung von Jemandem
[etwas]
U
برای دفاع از کسی
[چیزی]
schwarz sehen
[für etwas]
U
بدبین بودن
[برای چیزی]
Was soll ich als Beilage kochen?
U
چه برای غذای جانبی بپزم؟
Jemandem Honig ums Maul schmieren
U
برای کسی چاپلوسی کردن
Jemandem Honig ums Maul schmieren
U
برای کسی تملق کردن
Wir bleiben für alle Zeiten beste Freunde.
U
دوستهای صمیمی برای همیشه.
Jemandem Honig um den Bart schmieren
U
برای کسی چاپلوسی کردن
Jemandem Honig um den Bart schmieren
U
برای کسی تملق کردن
Obwohl er mir nichts bedeutet ...
U
با اینکه او برای من بی اهمیت است ...
Hinweis
{m}
U
مدرک
[برای اشاره به چیزی]
für die Pension ansparen
U
برای بازنشستگی پس انداز کردن
etwas anprobieren
U
چیزی را برای امتحان پوشیدن
unruhig
[um]
oder
[wegen]
<adv.>
U
بطورنگران
[مشتاقانه ]
[بخاطر]
یا
[برای]
Kopie für den privaten Gebrauch
U
نسخه برای استفاده شخصی
unbefristeter Kredit
U
اعتبار برای مدت نامحدود
Klausur
{f}
U
انزوا
[گروهی برای مدتی]
Ich komme Sie besuchen.
من برای دیدن شما می آیم.
Abschrift für den privaten Gebrauch
U
نسخه برای استفاده شخصی
ängstlich
[um]
oder
[wegen]
<adv.>
U
بطورنگران
[مشتاقانه ]
[بخاطر]
یا
[برای]
besorgt
[um]
oder
[wegen]
<adv.>
U
بطورنگران
[مشتاقانه ]
[بخاطر]
یا
[برای]
bange
[um]
oder
[wegen]
<adv.>
U
بطورنگران
[مشتاقانه ]
[بخاطر]
یا
[برای]
für Jemanden feststehen
U
برای کسی واضح بودن
zum Bus laufen
[zum Bus rennen]
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
für Jemanden feststehen
U
برای کسی مشخص بودن
fürchten
[um]
U
ترس داشتن
[بخاطر یا برای]
den Laden dichtmachen
U
در مغازه را برای همیشه بستن
Verständnis
{n}
[für etwas]
U
فهم
[درک ]
برای چیزی
Armbinde
{f}
U
بازو بند
[برای دویدن]
zum ersten
[letzten]
Mal
U
برای اولین
[آخرین]
بار
Fahrbahn
{f}
U
پایراه
[ریل]
[برای جرثقیل]
{m}
U
برای گزینه های بیشتر (
Einfluss
{m}
[auf]
U
نفوذ بر
[اعتبار]
[توانایی]
برای
Beeinflussung
{f}
[auf]
U
نفوذ بر
[اعتبار]
[توانایی]
برای
Böller
{m}
U
توپ
[کوچک برای مراسم]
aus Rache
U
برای
[بخاطر]
خون خواهی
zu allem bereit
U
آماده برای هر چیزی
[کاری]
Parfümerie
{f}
U
عطر سازی
[فقط برای بو]
potentiell
<adj.>
U
[توانایی برای انجام کاری]
Kampf
{m}
[um etwas]
U
نبرد
[جنگ ]
[برای چیزی]
dringende Bitte
{f}
[an]
oder
[um]
U
درخواست
[برای]
[استیناف در دادگاه]
Gesuch
{n}
[um etwas]
U
درخواست نامه
[برای چیزی]
Antrag
{m}
[auf etwas]
U
درخواست نامه
[برای چیزی]
eine Belohnung aussetzen
[für]
U
عرضه کردن پاداشی
[برای]
Jemandem etwas
[Akkusativ]
bringen
U
برای کسی چیزی را آوردن
Es ist mir unfasslich.
U
برای من قابل درک نیست.
für ... Wochen ausleihen
U
برای ... هفته قرض گرفتن
Jemandem zustoßen
U
برای کسی اتفاقی
[بد]
افتادن
Jemandem widerfahren
U
برای کسی اتفاقی
[بد]
افتادن
Ein Punkt für Dich.
U
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
Einfamilienhaus
{n}
U
خانه کوچک
[برای یک خانواده]
Durchsuchungsbefehl
{m}
U
اجازه رسمی برای تفتیش
im globalen Machtkampf
U
مبارزه برای سلطه جهان
Jemanden zu etwas einbestellen
U
کسی را برای چیزی فراخواندن
Was habe ich denn davon?
<idiom>
U
این چه سودی برای من دارد؟
Erholungsurlaub
{m}
U
مرخصی برای تجدید قوا
Beweisbarkeit
{f}
U
برای چیزی دلیل آوردن
Dämpfer
{m}
U
سوردین
[برای آلات موسیقی]
Fertigware
{f}
U
کالای آماده
[برای فروش]
Erholungspause
{f}
U
استراحت برای تجدید قوا
Anwartschaft
{f}
U
داوطلبی
[برای کسب مقام]
Anflug
{f}
U
پرواز
[برای مقصدی معین]
Anwärter
{m}
U
داوطلب
[برای کسب مقام]
Info
{f}
U
کوتاه نوشته برای اطلاعات
Vorschrift
{f}
[für]
[über]
[zu]
etwas
U
حکم
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
Vorschrift
{f}
[für]
[über]
[zu]
etwas
U
دستور
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
Vielen Dank für Ihre Unterstützung!
U
با تشکر برای حمایت شما.
aus Spaß an der Freud
<idiom>
U
هویجوری
[بیخودی برای سرگرمی]
Bestimmung
{f}
[für]
[über]
[zu]
etwas
U
حکم
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
Gips
{m}
U
گچ (برای شکستگی استخوان) (پزشکی)
Flugverbot
{n}
[für ein Gebiet]
U
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
etwas
[Akkusativ]
abbüßen
U
کفاره دادن برای چیزی
Bestimmung
{f}
[für]
[über]
[zu]
etwas
U
دستور
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
für etwas büßen
U
کفاره دادن برای چیزی
zu wenig ausgeben
[für]
U
ناکافی خرج کردن
[برای]
Jemandem um den Bart gehen
<idiom>
U
برای کسی چاپلوسی کردن
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com