Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (5458 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Für dieses Dilemma gibt es keine einfachen Antworten.
U
این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Zwickmühle
{f}
U
مخمصه
in der Klemme sitzen
<idiom>
U
در مخمصه بودن
Nicht der Rede wert.
U
قابلی ندارد.
macht nichts!
U
عیبی ندارد!
kein Problem!
U
مانعی ندارد!
Er hat kein Recht zu ...
U
او حقی ندارد که ...
Gerne!
U
قابلی ندارد.
Bitte sehr
[schön]
.
U
قابلی ندارد.
Keine Ursache.
U
قابلی ندارد.
Das stimmt nicht !
U
این حقیقت ندارد!
Keine Ursache!
U
کاری نکردم اهمیت ندارد!
Keine Ursache!
U
قابل ندارد!
[به عنوان تعارف]
Gern geschehen!
U
قابل ندارد!
[به عنوان تعارف]
Er führt nichts Gutes im Schilde.
U
قصد خوبی در نظر ندارد.
Das gehört nicht zur Sache.
U
این ربطی به موضوع ندارد.
Das sieht ihr überhaupt nicht ähnlich.
U
او
[زن]
اصلا همچنین رفتاری ندارد.
Nichts zu danken!
U
کاری نکردم اهمیت ندارد!
Nichts zu danken!
U
قابل ندارد!
[به عنوان تعارف]
Daran ist nichts auszusetzen.
U
این هیچ ایرادی ندارد.
Gern geschehen!
U
کاری نکردم اهمیت ندارد!
Binnenland
{n}
U
کشوری که به دریا راه ندارد
Es besteht kein Grund zur Besorgnis.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Es besteht kein Grund zur Sorge.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Es ist keine Schande, Fehler einzugestehen.
U
اشتباه خود را پذیرفتن ننگی ندارد
... wenn ich
[dich]
fragen darf
U
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
Kein Anschluss unter dieser Nummer.
U
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
Er hat in letzter Zeit keinen Appetit.
U
به تازگی او
[مرد]
هیچ اشتها ندارد.
Es besteht keine Gefahr, dass sich das wiederholt.
U
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Es besteht kein Anlass, etw. zu tun.
U
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Diese Statistik spricht für sich
[selbst]
.
U
این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
es Jemandem an nichts mangeln lassen
U
تضمین
[تامین]
کردن که کسی کمبودی ندارد
Kein Wechselgeld.
U
پول خرد وجود ندارد.
[برای پس دادن]
Keine Rückgabe.
U
پول خرد وجود ندارد.
[برای پس دادن]
Kein Rückgeld.
U
پول خرد وجود ندارد.
[برای پس دادن]
unbedarft
<adj.>
U
ساده دل
treuherzig
<adj.>
U
ساده دل
hausbacken
<adj.>
U
ساده
einfach
<adj.>
U
ساده
vertrauensselig
<adj.>
U
ساده دل
arglos
<adj.>
U
ساده دل
blauäugig
<adj.>
U
ساده دل
leicht
<adj.>
U
ساده
schlicht
<adj.>
U
ساده
einfältig
<adj.>
U
ساده دل
gutgläubig
<adj.>
U
ساده دل
naiv
<adj.>
U
ساده دل
leichtgläubig
<adj.>
U
ساده دل
Es geht ihm schlecht.
U
وضع مالی او
[مرد]
خوب نیست.
[پول ندارد]
ohne Schnickschnack
U
خیلی ساده
Einfaltspinsel
{m}
U
ساده لوح
Butterbrot
{n}
U
غذای ساده
Einfalt
{f}
U
ساده لوحی
Diät
{f}
U
غذای ساده
Einfältigkeit
{f}
U
ساده لوحی
Floß
{n}
U
قایق ساده
hausbacken
<adj.>
U
ساده و پوست کنده
Lügen haben kurze Beine.
<proverb>
U
دروغ عمرش کوتاه است.
[زود فاش می شود که حقیقت ندارد]
locker vom Hocker
<adv.>
<idiom>
U
خیلی ساده
[اصطلاح روزمره]
es nicht leicht
[einfach]
haben
U
[موقعیت]
ساده نیست
[برایشان]
Ich bin doch nicht von gestern!
<idiom>
U
من ساده لوح نیستم !
[اصطلاح]
Nachläufer
{m}
U
ستایش گر ساده لوح
[جامعه شناسی]
[leichtgläubiger]
Anhänger
{m}
U
ستایش گر ساده لوح
[جامعه شناسی]
Was ist der einfachste Weg nach Berlin?
U
ساده ترین راه به برلین کدام است؟
Wir sind fest davon überzeugt, dass Parteipolitik keinen Platz in der Außenpolitik hat.
U
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Das tut nichts zur Sache.
U
این مهم نیست.
[این ربطی به موضوع ندارد.]
freier Anschlag
U
کشیدن ساده سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
Mischsprache
{f}
U
زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
Pidginsprache
{f}
U
زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
Kauderwelsch
{n}
U
زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
etwas mit links erledigen
U
کاری را چشم بسته انجام دادن
[راحت و ساده انجام دادن]
Recent search history
Forum search
1
امکان ندارد واژه وارد کرد
3
was bedeutet Präteritum in Farsi?
4
richtig geschrieben?:(Ich habe die Besuche aus der Heimat.)
1
Die ldee
0
آدم باید کارش را دوست داشته باشد تا احساس خستگی نکند
0
دلیل برای نتوانستن وجود ندارد
1
Burn-out
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com