Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (8717 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Man kann aus einem Esel kein Rennpferd machen. <idiom> U اگر خیار را رنگ بزنی نمی توانی آن را به عنوان موز بفروشی.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Potenzreihe {f} U سری توانی [ریاضی]
Man kann nicht beides haben. <idiom> U نمی توانی هم خدا را بخواهی و هم خرما.
Du kannst nicht beides haben. <idiom> U نمی توانی هم خدا را بخواهی و هم خرما.
Das kann ich dir sagen! U در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
Man kann nicht auf zwei Hochzeiten tanzen. <idiom> U نمی توانی هم خدا را بخواهی و هم خرما. [اصطلاح]
Könntest du meine Tasche im Auge behalten, solange ich weg bin? U آیا می توانی مواظب کیف من باشی تا من بر گردم؟
Man kann nicht den Fünfer und das Weggli haben. <idiom> U نمی توانی هم خدا را بخواهی و هم خرما. [اصطلاح] [درسوییس]
Du kannst deinen Krempel allein machen. U این را تو خودت بدون شک [مسلما] می توانی انجام بدهی.
Da kannst du Gift darauf nehmen! <idiom> U تو می توانی به این کاملا اعتماد کنی! ا [صطلاح روزمره]
Adresse {f} U عنوان
Themen {pl} U عنوان ها
Name {m} U عنوان
Beiwort {n} U عنوان
Anrede {f} U عنوان
Beiname {m} U عنوان
Thema {n} U عنوان
Aufschrift {f} U عنوان
Namen {pl} U عنوان ها
Adelsprädikat {n} U عنوان اشرافیت
Doktor {m} U عنوان دکتری
zum Beispiel U به عنوان مثال
Betitelung {f} U عنوان گذاری
Buchtitel {m} U عنوان کتاب
Doktorwürde {f} U عنوان دکتری
Berufsbezeichnung {f} U عنوان شغلی
erkennen [an; als] U بازشناختن [از.به عنوان]
überschrift {f} U سرفصل، عنوان
wiedererkennen [an; als] U بازشناختن [از.به عنوان]
Baron {m} U بارون [عنوان اشرافی]
Baronin {f} U بارونس [عنوان اشرافی زن]
Er wurde als Verräter enttarnt. U او [مرد ] به عنوان خیانتکار افشا شد.
handeln [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
Gern geschehen! U قابل ندارد! [به عنوان تعارف]
Keine Ursache! U قابل ندارد! [به عنوان تعارف]
als etwas fungieren U به کار رفتن به عنوان چیزی
Nimm es zum Andenken! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
Nichts zu danken! U قابل ندارد! [به عنوان تعارف]
fungieren [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
als etwas dienen U به کار رفتن به عنوان چیزی
Briefkopf {m} U عنوان چاپی بالای کاغذ
Barrikade {f} U مانع خیابانی [به عنوان سنگر]
Eidgenossenschaft {f} U عنوان رسمی کنفدراسیون سوئیس
agieren [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
handeln [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
agieren [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
fungieren [als Jemand] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
adlig sein U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
Er arbeitet als Ingenieur. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
Erzherzog {m} U دوک بزرگ [عنوان شاهزادگان اتریش]
Jede Krise sollte als Chance gesehen [betrachtet] werden. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
Willst du mit mir ausgehen? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
sprechen für [als Vertreter] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
Man muss die Feste feiern, wie sie fallen. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
ausgehen U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
Die katholische Kirche bietet sich als Beispiel an. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
Die Seminare werden als Diskussionsplattform gesehen [betrachtet] . U سمینارها به عنوان یک صحن بحث در نظر گرفته می شوند.
Er sieht schlechterdings jedes Angebot als mögliche Falle. U او [مرد] تقریبا هر پیشنهادی را به عنوان تله احتمالی می بیند.
die traditionelle Mittelschicht U کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
in flagranti U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
auf frischer Tat U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Abgabe {f} U باج [یکی از طرفین به عنوان نشانه ای از احترام و یا تسلیم و یا وفاداری به دیگریمی دهد]
Tribut {m} U باج [یکی از طرفین به عنوان نشانه ای از احترام و یا تسلیم و یا وفاداری به دیگریمی دهد]
Jemanden als Jemand verpflichten U کسی را به عنوان کسی [در پیشه ای] استخدام کردن
Recent search history Forum search
2Arschloch
1ابیکه رویه زمین ریخته رو نمیشه جمعش کرد
1präposition
1Angerufen يعني چي ؟
1Runden
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com