Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
weiterführende Informationen U آگاهی بیشتر
weitere Informationen U آگاهی بیشتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Du musst mehr auf deine Ernährung achten und dich mehr bewegen. U تو باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنی.
Einblick {m} U آگاهی
Aufklärung {f} U آگاهی
Durchblick {m} U آگاهی
Ratschlag {m} U آگاهی
Rat {m} U آگاهی
[fachliche] Auskunft {f} U آگاهی
Benachrichtigung {f} U آگاهی
Bewusstsein {n} U آگاهی
Erkenntnis {f} U آگاهی
Beratung {f} U آگاهی
Bewusstsein {n} U حس آگاهی [پزشکی]
informieren U آگاهی دادن
Detektivbüro {n} U اداره آگاهی
ich weiss es nicht. آگاهی ندارم [در باره اش] .
bekannt geben U با اعلامیه آگاهی دادن
Jemandem eine Auskunft erteilen [geben] U به کسی آگاهی دادن
Jemanden beauskunften U به کسی آگاهی دادن
durch Plakate ankündigen U با اعلامیه آگاهی دادن
Umstand {m} [über Jemanden oder etwas] U آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
Faktum {n} [über Jemanden oder etwas] U آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
Angabe {f} [über Jemanden oder etwas] U آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
Information {f} [über Jemanden oder etwas] U آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
Kündigungsdauer {f} U کمترین مدت آگاهی داده شود
Wir haben die Wohnung gekündigt. U ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
bekanntgeben U با اعلامیه آگاهی دادن [املا قدیمی]
Kündigungsfrist {f} U کمترین مدت آگاهی داده شود
Das habe ich gerüchteweise gehört. U افرادی به طور غیر رسمی به من آگاهی دادند.
zumindest <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
Broschüre {f} دفترچه [برای آگاهی در باره چیزی یا تبلیغات]
mindestens [ Zahlenangabe oder Mengenangabe] <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
Mir hat es jemand zugezwitschert. U افرادی به طور غیر رسمی به من آگاهی دادند.
[Der Termin] Das ist [mir] zu kurzfristig. U آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
Ich habe keine Ahnung. U هیچ آگاهی ندارم. [نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست. ]
Sie müssen das mindestens 2 Wochen im Voraus bekanntgeben [ankündigen] . U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Das Vorgehen bei dem Raubüberfall lässt auf Insiderwissen schließen. U روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
anzeigen U آگاهی دادن [آگاه ساختن] [اطلاع دادن ]
mehr <adj.> <adv.> U بیشتر
immer mehr U بیشتر و بیشتر
noch <adj.> U بیشتر
nicht länger U نه بیشتر [زمانی]
Weiterentwicklung {f} پیشرفت بیشتر
nicht mehr U دیگر نه [بیشتر نه]
eher ... als U بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
überdurchschnittlich <adj.> U بیشتر از حد متوسط
überm Durchschnitt [umgangssprache] <adj.> U بیشتر از حد متوسط
über Durchschnitt <adj.> U بیشتر از حد متوسط
über dem Schnitt [Durchschnitt] <adj.> U بیشتر از حد متوسط
über dem Durchschnitt <adj.> U بیشتر از حد متوسط
so viele wie nirgendwo sonst <adv.> U بیشتر از هر جای دیگر
Ich bin über 50 Jahre alt. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
{m} U برای گزینه های بیشتر (
Nur zu! U خدا بیشتر قدرت بده!
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Komponist {m} U آهنگ ساز [بیشتر موسیقی کلاسیک]
Tondichter {m} U آهنگ ساز [بیشتر موسیقی کلاسیک]
Lastzüge zusammenfalten U تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
Noch mehr Geld ist nicht die Antwort auf dieses Problem. U پول بیشتر حل این مسئله نیست.
häufiger als je zuvor <adv.> U نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
Sie hat mehr Schuld als die anderen. U او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
wie zum Hohn <idiom> U با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
die Hürde reißen U بیشتر [بالاتر] از سرحد رفتن [اصطلاح مجازی]
Es ist teurer als ich mir vorgestellt hatte. U این قیمتش بیشتر از مقداری که در نظر داشتم است.
nicht ausleihbare [entlehnbare] Medien U اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
etwas [Akkusativ] [aus Kostengründen] ins Ausland verlagern U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
Der letzte Sprecher überzog um eine halbe Stunde. U سخنگوی قبلی نیم ساعت بیشتر از سهم زمانش صحبت کرد.
gesperrt setzen U فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
Buchstaben [Text] sperren U فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
Jemanden ins Restaurant einladen U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
Beamte werden an jenen Standorten postiert, wo sie am meisten gebraucht werden. U افسران به مکان هایی که آنها بیشتر مورد نیازباشند مستقر شده اند.
eine Kurve schneiden <idiom> U در پیچ جاده ای ماشین را به درون راه راندن تا با سرعت بیشتر رانندگی بشود [اصطلاح روزمره]
Einknicken {n} [Lkw mit Anhänger oder Sattelanhänger] U تا شدن [به ۹۰ درجه و بیشتر ] کامیون در حال حرکت [با تریلر یا تریلر مسقف]
Likör {m} U لیکور [ مشروب شیرین و با طعم میوه یا بادم که بیشتر در آشپزی استفاده می شود] [ آشپزی]
Den Appetit holt man sich auswärts, aber gegessen wird zu Hause. <proverb> U بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
A- Du meinst ich sollte zwei Tage für die Prüfung üben, um sie zu bestehen. Ich werde drei Tage dafür üben. B- Dann, nur zu! U الف - منظورت اینست که من باید دو روز تمرین کنم تا امتحان را قبول بشوم. من سه روز تمرین خواهم کرد. ب - خوب پس خدا بیشتر قدرت بده!
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com