Deudic.com
Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Begriff hier eingeben!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch
Persisch
Menu
Endstation
{f}
آخرین ایستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Endstation. Alle aussteigen.
U
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
Other Matches
letztes Wort
{n}
آخرین واژه
zuletzt
<adv.>
U
در آخرین مرحله
Ultimatum
{n}
U
آخرین پیشنهاد قطعی
Flügelmann
{m}
U
آخرین فرد جناح
Epilog
{m}
U
آخرین بخش داستان
Epilog
{m}
U
آخرین بخش شعر
zum ersten
[letzten]
Mal
U
برای اولین
[آخرین]
بار
bis zum letzten Moment offen bleiben
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
Wann fährt die letzte U-Bahn ab?
U
آخرین قطار مترو کی حرکت می کند؟
bis zum letzten Moment offen bleiben
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
in der letzten Minute entschieden werden
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
in der letzten Minute entschieden werden
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
Abendmahl
{n}
U
آخرین شام
[حضرت عیسی با حواریون]
Auslaut
{m}
U
آخرین حرف صدا دار کلمه
bis zur letzten Minute spannend bleiben
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
Jemandem ein Ultimatum stellen
U
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
bis zur letzten Minute spannend bleiben
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
Er ist ein direkter Nachkomme des letzten Kaisers.
U
او
[مرد]
نسل اجدادی آخرین قیصر است.
Die letzten Tests sind gerade erfolgreich verlaufen.
U
هم اکنون آخرین تست ها با موفقیت به انجام رسیدن.
Jemandem ein Ultimatum stellen
U
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
Außer
[Mit Ausnahme von]
zwei Schülern konnte niemand die letzte Frage richtig beantworten.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
Haltestelle
{f}
ایستگاه
Endhaltestelle
{f}
U
ایستگاه آخر
Funkstation
{f}
U
ایستگاه رادیو
Endstation
{f}
U
ایستگاه آخر
Bushaltestelle
{f}
ایستگاه اتوبوس
Bahnhof
{m}
ایستگاه مترو
Bahnhof
{m}
ایستگاه قطار
Richtung
{f}
U
ایستگاه آخر
U-Bahnhof
{m}
[Untergrundbahnhof]
U
ایستگاه مترو
Busbahnhof
{m}
U
ایستگاه اتوبوس
U-Bahn Station
{f}
U
ایستگاه مترو
Polizeiwache
{f}
U
ایستگاه کلانتری
Polizeirevier
{n}
U
ایستگاه کلانتری
Autohof
{m}
U
ایستگاه کامیون
Autobushaltestelle
{f}
U
ایستگاه اتوبوس
Bahnsteig
{m}
U
سکو
[ایستگاه قطار]
Bodenstation
{f}
U
ایستگاه زمین
[هواپیما]
Eisenbahnstation
{f}
U
ایستگاه راه آهن
Flottenstation
{f}
U
ایستگاه نیروی دریایی
Bahnhof
{m}
ایستگاه راه آهن
Feuerwache
{f}
U
ایستگاه آتش نشانی
Eisenbahnknotenpunkt
{m}
U
ایستگاه تقاطع راه آهن
Elektroladepunkt
{m}
U
ایستگاه بارگیری خودروی الکتریکی
Bahnhofswirtschaft
{f}
U
رستوران ایستگاه راه آهن
Hält nicht überall.
U
[قطار]
هر ایستگاه نمی ایستد.
Bahnsteig
{m}
U
سکوی ایستگاه راه آهن
Bahnhofshalle
{f}
U
تالار ایستگاه راه آهن
Internationale Raumstation
{f}
U
ایستگاه فضایی بین المللی
Raumstation
{f}
ایستگاه فضایی
[ستاره شناسی]
Bahnhofs-Übersichtsplan
{m}
U
برنامه کلی ایستگاه
[قطار]
Bahnhofsvorsteher
{m}
U
رییس ایستگاه راه آهن
Hauptbahnhof
{m}
ایستگاه مرکزی راه آهن
Weltraumstation
{f}
U
ایستگاه فضایی
[ستاره شناسی]
Welche Haltestelle für Lankwitz?
U
کدام ایستگاه
[اتوبوس]
به لانکویتس می رود؟
Elektroladestelle
{f}
U
ایستگاه
[جایگاه]
بارگیری خودروی الکتریکی
Perron
{m}
U
سکوی ایستگاه راه آهن
[در سوئیس]
Hält dieser Zug am Halensee?
U
این قطار در
[ایستگاه ]
هالنز می ایستد؟
Zentraler Omnibusbahnhof
[ZOB]
U
مرکز ایستگاه اتوبوس و وسیله نقلیه عمومی
Sag mir Bescheid, um welche Zeit du kommst und ich hole dich von der Endstation ab.
U
به من بگو کی میرسی و من با تو در ایستگاه آخری ملاقات میکنم.
Setzen Sie mich vor dem Bahnhof ab!
U
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
Sparpreis
{m}
U
بلیط ارزان
[آگهی در ایستگاه قطار یا وبگاه راه آهن]
Welcher Halt für Brandenburger Tor?
U
کدام ایستگاه مترو
[پیاده بشوم ]
برای دروازه براندنبورگ؟
geteilt
U
تقسیم شده
[نشان می دهد کدام ایستگاه قطار جدا میشود]
Dienstbezirk
{m}
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Revier
{n}
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Polizeirevier
{n}
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
Anschlag
{m}
U
راهروی معدن
[ایستگاه معدن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Deudic.com